tutoring lindsay 3

1.9K 254 106
                                    

اول از همه اینکهniallgirly70بابت بدقولی معذرت می خوام😶

لینزی گفت و دارسی با چشم های گرد شده و دهن نیمه باز بهش نگاه کرد...

  -جدا لینزی!جدا!
  دارسی در حالی که چپ چپ به لینزی نگاه می کرد؛گفت و ادامه داد:
  -نه به این که هیچی نمی دونی،نه به این که یهویی زبون باز می کنی!

  لینزی معصومانه ترین لبخندش رو زد و شونه هاش رو بالا انداخت. دارسی چشم هاش رو چرخوند.

  -این آخرین سواله.
  لینزی گفت و ادامه داد:
  -می دونی figging یعنی چی؟
  گفت و با حالت نامطمئنی به دارسی نگاه کرد.

  -امممم...راستش،هیچ ایده ای ندارم!
  دارسی گفت و یک کم سرش رو خاروند.

  -استاد بلآخره کم آوردن!
  لینزی با لبخند دندون نمایی گفت؛که با چشم غره دارسی مواجه شد.

  -بذار سرچ کنم.
  دارسی گفت و خواست لپ تاپش رو برداره؛که لینزی پرید و دست دارسی رو گرفت. دارسی دستش رو از دست لینزی بیرون کشید و چپ چپ به لینزی نگاه کرد.

  -نه لطفا!
  لینزی با غرغر گفت؛ولی دارسی بهش توجهی نکرد.

  -خب بذار ببینم چی می گه...
  دارسی درحالیکه به صفحه لپ تاپش نگاه می کرد؛گفت و با چشم هاش نوشته ها رو دنبال کرد:
  -به وارد کردن ریشه زنجبیل پوست کنده به مقعد و یا واژن،figging گفته می شود...

  -چی!
  لینزی از روی تعجب،تقریبا جیغ زد.

  -این تنبیه فیزیکی اولین بار در یونان باستان مورد استفاده قرار گرفت...
  زیر لب خوند و ادامه داد:
  -اگر شخص عضلات اطراف را منقبض کند؛روغن بیشتری ترشح می شود و احساس وزش فرد بیشتر می شود.
  چند لحظه متعجب به صفحه لپ تاپش خیره موند.

  -اوه!اممممم...
  تنها چیزی بود،که گفت؛قبل از این که هندزفریش رو برداره و به لپ تاپش متصل کنه و یکی از ویدیو ها رو باز کنه.

  -می دونی...
  -لینزی!
  لینزی خواست صحبت کنه؛که دارسی حرفش رو قطع کرد.

  چند دقیقه با صورت های متعجب،به صفحه گوشی نگاه می کردند.
  -داستان اسباب بازی سه!جدا!مطمئنم اون دختره جسی نیست.
  لینزی عنوان ویدیو رو خوند و ادامه داد:
  -راه بهتری واسه نابود کردن زندگی من وجود نداشت.
  گفت و لب هاش رو از حرص جمع کرد.

  -می دونم این فقط پورنه؛ولی واقعا!
  دارسی که صورتش رو جمع کرده بود؛گفت و ادامه داد:
  -خودتو لمس کن!این اخرین باریه که امروز می تونی خودتو لمس کنی!
  با لحن مسخره ای دیالوگ رو تکرار کرد.

  -اوه نه!ناخن های مصنوعی دختره از منقار های پلیکان هم درازتره که!
  دارسی گفت و چشم هاش رو چرخوند.

larrents good parentsWhere stories live. Discover now