hall

27 3 0
                                    

دستامو بسته بود و گردنمو میبوسید،
ـ لطفا ولم کن لطفاا
ـ باشه ولت میکنم
انگار دلش برام سوخت ، دستامو باز کرد ، و گفت ـ جواب سوالت اینه
ـ من دوست دختر دارم و عاشقشم به زیبایی اون کسیو تا به حال ندیدم ،تو هم راجع به این موضوع با هیچکی حرف حالا هم از اتاق برو بیرون،.
نمیدونم چرا اما وقتی از اتاق رفتم بیرون گریم گرفت ، شانس اوردم بلایی بدتر سرم نیاورد.،.
تویه دلم به خاطر مارتین عذاب وجدان گرفته بودم ، اما از طرف دیگه به خودم فحش میدادم
ـ دخترهی کودن ابلح اخه مارتین دوستت داره چرا به این گفتی هات ، اینا همشون مثل همن فقط باید بدونی چطوری میتونی کارشو تموم کنی.
کسی که بی اختیار و بی دلیل میخواد ببوستت معلومه یه هرزهس
اما چطوری؟
با خودم فکر میکردم ، اما هر کاری کردم نتونشتم صحنهی مرگ اون پسر بدبخت و از ذهنم پاک کنم،
سریع رفتم تو اتاقم ،.و بلیز پوشیدم چون اون تاپمو تو تنم جر داد عوضی.،
داشتم با گوشیم ور میرفتم ،. که تلویزیون تو اخبار خبر جدیدی رو اعلام میکرد ، رفتم خاموشش کنم اما دیدم مخفیگاه خودمونه ، با دقت نگاه کردم
دیدم تک تکشونو داشتن میبردن پلیسا
لوهان
سوزی
جوزف
موریس
کوین
ویک
جک
مارتین
و بقیه بچه ها رنگم مثل کچ شده بود ،.
نمیدونستم باید چه عکس العملی داشته باشم راستش از اینکه اینجا باشم میترسیدم ،
تنها بدون راهنمایی ها و نقشه های سوزان ، پیش یه مرد که ادم میکشه ، یه مرد که نزدیک بود باهام رابطه برقرار کنه ، .
همینطور تو فکر بودم اشک از چشمام حلقه میزد که شنیدم ، بچه ها به سه سال حبس محکوم شدن این یعنی سه سال تو این جهنم بودن ،.
باید مرفتم نجاتشون میدادم اما چجوری از خونه ای که حتی اجازهی بیرون رفتنم ندارم فرار میکردم،.
خدایا چرا این همه بلا سر منه بدبخت میاد مگه من چیکار کردم،.
تلویزیونو خاموش کردم و از شدت عصبانیت کنترولو کوبوندم تو دیوار، و بعد دستمو گزاشتم رو سرم و شروع کردم به گریه کردن ، نمیتونستم خودمو کنترل کنم اما ، سعی کردم اروم گریه کنم تا یه وقت اقا ( نیمار ) بیدار نشه

MAFIA GIRLWhere stories live. Discover now