کیسه ی پلاستیکی هنوزم تو دستش بودگوشواره ,فندک و اسکناس,
اخرین چیزای که یه قاتل میتونه تو جیبش نگه داره رو از نظر گذروندکمی برای دور انداختنشون مردد موند . دست اخر با شدت کیسه رو کف سطل زباله کوبید
این رفتارا از نگاه دوس دخترش پنهون نموند کاملا حرکاتش و زیر نظر داشت
" کی اینجا بی قرار بنظر میرسه ؟
لیام نفس عمیقی کشید
و به میز گردی که داخل اشپزخونه بود برگشت.درست روبه روی دوست دخترشل-حسم و نمیتونم واضح توصیف کنم
سرگرم بازی با کاهو های سالادش شد
"مگه نمیگی کاری که درست بود و انجام دادی پس این حالت برای چیه؟
ل-نمیدونم
"میخوای درباره اش حرف بزنی؟
لیام اخمالو به نقطه ای از میز خیره موند فکرای زیادی مغزش و درگیر میکردن که نمیدونست باهاشون چیکارکنه
"هانی الان چند روزه که همین حال و داری میگذرونی میدونی چند باره اون کیسه رو توی سطل انداختی و برش گردوندی؟
شریل با لباس خواب ابریشمی صورتیش به سمت سطل زباله ی خالی رفت کیسه رو بیرون کشید و روی کابینت گذاشت
"وقتی دور بندازیش بیشتر فکرت و مشغول میکنه بهتره نگه داریش
دوباره به صندلیش برگشت
"مگه به اطمینان نرسیدی.
؟چی و جا انداختی؟ل-پرونده ی اون دختر و تو بایگانی دیدم پرونده ای که هیچوقت بسته نشده.حتی صبر کردم که نتیجه ی ازماشات دی ان ایش بیاد.
همه ی اسناد و چک کردم.دیگه باید ..."خب مشکل چیه پرونده تموم شد و کارت عالی بوده نمیفهمم
ل-از فکر این ماجراها جدا نمیشم.مدام جلو چشمم حتی وقتی خوابم بازم اون صحنه ها برام تکرار میشه برای خودمم عجیب
"چه صحنه ای؟مگه چه اتفاق جدیدی و تجربه کردی ؟
ل-قیافه ی اون پسره حرفاش حرکاتش از روزی که تو زندان به ملاقاتش رفتم تا روزی که به دام افتاد.
شریل کمی مکث کرد
"سالها کنار تو بودن باعث شده کم و بیش سر ازیه چیزای دربیارم
خودت همیشه میگی قانون پر از سوراخ سنبه اس
تاجایی که به من گفتی اون خانوم وضعیت مالی خوبی داره یعنی نمیتونه تو پرونده ها دست برده باشه؟ل-دسترسی به سایت اصلی دستگاه قضایی به این راحتی نیست.
جعل اون اسناد نمیتونه به راحتی اب خوردن باشه!"میتونه میدونی که میتونه !
برای همین انقدر فکرت درگیر شده.
اما چیزی که متوجهش نیستم این که چرا باید شک کنی؟
خب همه چیز طبق روال پیش رفته و البته قانونی