طولانی ترین پارتی ک تاحالا نوشتم
🔴وت 200
🔴کامنت1100نیم ساعتی از گرفتن بوسه ی اتفاقی و عجیبش میگذشت اما هنوز نتونسته بود طعمی مشابه برای توصیف لذتش انتخاب کنه
ز-خودت و به فاک دادی از تکرارش بسه ندید بدید
ز-بیشمار ادم و بوسیدم این زیادی فرق داشت
ز-بنظرمن اولی بود و اخری!
ز-عمرا نمیذارم دیگه هیچ زنی و ببوسه!
ز-میخوای تغییر جنسیت بدی یا تشویقش کنی دائم الخمر بشه!
اخم عمیقی به صورتش اومد.باید راهی پیدا میکرد تا بدون جنگ و خونریزی مالک اون لب ها بشه.
شاید برای لحظه هایی ارزو میکرد میتونست به حالت تاکسیدرمی درش بیاره.تا بتونه برای همیشه کنار خودش حفظش کنه
حالا بیشتر از اینکه به اون بوسه فکر کنه وسوسه ی گرفتن بوسه های بیشتر و داشتن پین برای همیشه رو به ذهن راه میداد!
ز-بچه ای؟مث یه خواب ,
پین هیچ وقت تو واقعیت حاضر نیست لباش و به تو بده!عصبی دستش و به صورتش کشید
ز-چرا باید مث احمقا غصه بخورم , بهش حس دارم الان فهمیدم خیلی دارم.باید کون مست و رها باشم
ز-صبح که بیدارشی مستت ولی پاره اس!
ز-نمیذارم با زن دیگه ای دوست بشه یاا کسی با رفتنش عذابش بده.میارم تو باغ خودم.
ز-هووم.. تو باغت پوسی مصنوعیم پرورش بدی بی فایده اس!
ز- فرض که با وسوسه کشیدیش تو باغ مزرعه پوسی هارم نشونش دادی,فقط کافیه یه واقعیش از اون اطراف رد شه.بو که بکشه رفته!
کمی تو فکر فرو رفت جوابی برای درهم ریختگی ذهنش نداشت فکری برای بعد هم پیدا نمیکرد.
زین فقط از جنبه عاطفی درگیر لیام شده بود.تصوراتش جز هم اغوشی و بوسه های عاشقانه جلوتر نمیرفتن
ز-من بدستش میارم همه چیش و مال خودم میکنم چشماش لباش اغوشش
ز-اره لیاقتش و داری!اون وقت با کدوم تیکه ات!؟
ز-باقلبم!
ز-قلبت و به فاک میده!نکن زین
ز-میخوام به فاک بره! یه بار... از حسم بگم...
هق هق ارومش با یاداوری تمام دفعاتی که بی میل انتخاب شده بود عمیق تر میشد
ز-یه بارم من بگم این چیزی که میخوام ..من انتخاب کنم..
ز-قبول دارم تو خیلی بدبختی! بعد یه عمر بی حسی اسیر یه دیک شدی!
این فکر خنده ی ارومی روی لبهاش اورد..