در حالیکه سرش و به پشتی صندلی تکیه داده بود گفت
ل-حالم داره بهم میخوره
شریل نگاه متاثری بهش انداخت و سرعت ماشین و کمتر کرد
ش-چیزی نمی تونم بگم حتی
ل-فک کرده پسره حیون خونگیشه دلم میخواست استخوناش و ریز ریز میکردم
ش-خوب شد زودتر اومدیم همش میترسیدم کاری کنی چیزی بگی که نباید
لیام پوزخندی زد و روش و به سمت شیشه چرخوند
ل-ترس.. همش بخاطر ترس لعنتیه وگرنه اون زن نمیتونست کاری از پیش ببره. فک میکنی ترسیم برای زین مونده باشه؟
شریل ساکت موند حینی که اخرین جمله ی اون پسر از سرش مرور میشد جمله ی خشک و پراز ناامیدی..
از جیب کتش گوشیش و بیرون کشید تا به برادر شر زنگ بزنه, رایان تنها پلیس مورد اعتماد لیام بود که میدونست هیچ جوره قانون و دور نمیزنه
ر-هی اسباب کوچولوی ما چطوری؟
ل-فاک اف الان اصلا زمان مناسب شوخیات نیست
ر-واو اوکی توی بوی خشن!
لیام کمی گوشی و از خودش فاصله داد تا مبادا با حرفی به برادرش شریل و ناراحت کنه
ل-کجایی؟
ر-امم تو خونه ی گرم و نرمم لش کردم با اجازه تون!
ل- مدارک اصلی و تحویل دادیم شاهد داریم همه چی اماده اس
اونوقت تو تو خونه ات با پیژامه فرندز و برای دو هزارمین بار میبینی و برای دو هزارمین بارِ فاکی به شوخیای مسخره اشون قهقه می زنی در حالیکه هر ثانیه اون پسر هزار قدم به مرگ نزدیک میشه!؟رایان چند ثانیه ای ساکت موند تا حرفایی که لیام یه نفس و تند گفته رو تو ذهنش بررسی کنه
ر-اوکی مرد خشنی که می تونی در عرض چند ثانیه بگیری سمت هرکس و خیس خالیش کنی!
باید بگم این پروسه ای که باید طی بشه منم تو پیش بردش هیچ نقشی ندارم!لیام که منتظر شنیدن حرفای همیشگی نبود با خشونت دکمه ی قطع و لمس کرد
شریل بدون اینکه نگاهی بهش بندازه ساکت موند همه ی مکالمه رو شنیده بود و میدونست لیام الان مثل بمب ساعتی که دست زدن بهش هم خطرناکه!
اروم و قرار نداشت روی صندلی جابه جا میشد شیشه رو پایین میداد میبست داشبردِ خالی و چک میکرد, اونقدر بیقرار بود که شریل مجبور شد بین راه بیاسته
ش-لیام خواهش میکنم سعی کن فقط
ل-به چی؟
به چی سعی کنم؟ وقتی یقه ام و گرفته بود تو چشماش میخوندم که درحال غرق شدنِ.. جایی داره غرق میشه که من هلش دادم و حالا دست و پا زدنش و با چشم میبینم تو میفهمی چه حسیه؟