33

4.4K 625 737
                                    

طعم تلخ قوه و سردرد ناشی از مستی دیشبش جوری با هم مخلوط شده بود که ندونه حال بدش از کدوم یکی.

هنوز چند دقیقه ای تا قرارش با سیلوی باقی بود.سعیش و داشت تا باز هم طبق روال همه ی زندگیش بگذره و بره اما نمیتونست از فکر پین جداشه نمیتونست از فکر چیزی ک قبول کرده بود بیرون بیاد.

درگیر بود با تفاله های باقی مونده ته فنجونش چیزی ک از ذهنش میگذشت ابرهای تیره ای بودن ک ته فنجون جا خوش کردن ابرهایی ک لحظه لحظه بهش نزدیک میشدن تا زین و به عمق سیاهی خودشون ببلعن.

خسته از کلنجار ذهنی بی سرانجامش راهیِ بیرون شد.

خنکای صبح,, خیابونایی که اروم اروم شلوغ و شلوغ تر میشد تا زین با حس خفگی زیادی قدم های نامطمئنش و برداره.

چند باری این فکر به سرش میزد که شاید پین نمرده با این حال نمیتونست از ترس زیاد به جنی تلفن کنه..از ترس و تایید کابوسش..

شلوغی کلاب اون هم تو اون موقع از روز حای هیچ تعجبی باقی نمیذاشت اونا هم درست مثل زین یا در حال گرفتن یا تحویل شیفتشون بودن دختر پسرای جونی که اکثرا مهاجرین غیر قانونی اوکراینی و یا از خانواده های بی بضاعت نیویورک بودن,,
هرکدوم با رویاها و اهداف منحصر به فرد خودشون..

حالا زین بیشتر از هروقت دیگه احساس جدا افتادن و غریبگی داشت..چون برای تن فروشی هیچ هدفی جز زنده موندن نداشت.و نه حتی یه رویای کوچیک که دلش بخواد با فکرکردن بهش خودش و امیدوار کنه..

طبق معمول همیشه بدون در زدن وارد اتاق سیلوی شد اما برخلاف دفعه های قبل این وارد شدن نه با بی محلی و نه با ناسزا همراه بود

سیلوی در کمال احترام براش بلند شد با لبخند شیرینی که تهوع زین و بیشتر میکرد بهش خوش امد گفت همون لبخند پر تزویری که زین مدتهاپیش دلگرمش شده بود

س-خوب اینم از کیس شما

مرد جوونی که دیروز باهاش روبه روشده و با نگاه تحسین برانگیزش زین و اسکن کرده بود حالا با دیده ی خریدارانه تری به صورت زین زوم بود.

س-ایشون اقای استایلز طرف قراردادت .بیا بشین

زین خشکیده به صورت مرد جوون حتی پلک هم نمیزدخیلی طول نکشید تا به خودش بیاد و درست روبه روی میز استایلز بشینه

ه-از دیدنت خوشحالم زین

میتونست حالت مشمئزشده ی زین و از چشم هاش بخونه..اما تلاش میکرد با رفتار صمیمی اش حرکات زین و خنثی کنه

ه- تو زیباتر از توصیفات خانم پورتمن هستی البته که دیروز با ورود ناگهانی ات متوجه این حجم از زیبای شدم!!

بعد از گرفتن یه مکث کوچیک ادامه داد

ه-امیدوارم در زدن بلد باشی زین چون شیخ خیلی مبادی اداب!!

HURRICANE  ZiamWhere stories live. Discover now