×توجه این پارت دارای صحنه های خشن میباشد×
.
+"ق-قربان.... ف-فرار کرده . یونگی فرار کرده"
چشم هاش تا اخرین حد ممکن گشاد شد . دستش رو مشت کرد و ناخن هاش رو به کف دستش با شدت فشارمیداد .
گلوش خشک شده بود و نفس های داغی میکشید . چشم هاش میسوختند برای همین نگاهش رو از تهیونگ متعجب گرفت .
_"من الان خودمو میرسونم"
تهیونگ از سردی و بی احساسی داخل صدای جونگ کوک یخ زد و خوش رو اونقدر به پنجره پشت سرش فشار داد که ممکن بود درونش حل شه .
جونگ کوک با چشم های سرد و خاموشش به تهیونگ زل زد:" متاسفم .من باید سریع جایی برم . ازشون عذر خواهی کن "
تهیونگ از جاش بلند شد تا جونگ کوک رو نگه داره و سعی کنه دلیل این عصبانیت بیش از حدشو بپرسه اما جونگ کوک بعد از زدن حرفش بی هیچ مکثی سریع اونجا رو ترک کرد .
تهیونگ با چشم های متعجب و ضربان قلبی که به شدت بالا بود به راهی نگاه میکرد که چند دقیقه پیش جونگ کوک با عصبانیت خاصی ازش خارج شده بود .
صدای جین تهیونگ رو به دنیای حال برگردوند :" جونگ کوک کو ؟"
تهیونگ با صدایی اروم که شکه شدنش رو میرسوند زمزمه کرد :" گفت کار داره و باید بره "
از تعجب یک تای ابروی جین بالا پرید و نامجون "اوه" آرومی از دهنش خارج شد .
تهیونگ سری تکون داد و شونش رو بالا انداخت :" ولش کنید غذامون سرد میشه . "
و بعد لبخند کم جونی زد و سعی کرد ته مونده شوقی که توی وجودش بود رو داخل چشم هاش بریزه .
جین و نامجون هردو نشستند و سعی کردند خودشون با هر بحثی سرگرم کنند تا اتفاق عجیب الان رو فراموش کنند .
اما تهیونگ گوشه ای از ذهنش تمام حرکات جونگ کوک رو نقاشی کرده بود . شاید این برای برد تحقیقاتی داخل کمدش نیاز بود .
به هر حال جونگ کوکی که چند لحظه پیش دیده بود با جونگ کوکی که در این مدت دیده بود زمین تا آسمون تفاوت داشت و این تناقض اشکار خیلی ترسناک بود !
.
.
به در عمارت که رسید فهمید بیشتر از هر زمان دیگه ای ساکته . ابرو هاش رو بیشتر از قبل در هم کشید و اخم کرد . به سرعت وارد شد و به سمت زیر زمین رفت . هر چقدر نزدیک تر میشد صدای پچ پچ بیشتری از زیر زمین میومد .
به راهرو که رسید یکی از افرادش بلند گفت :" رئیس !"
جونگ کوک چشم هاش از عصبانیت قرمز شده بود و به سرعت به سمت فردی که صداش کرده بود رفت و یقش رو گرفت :" سریع به من بگو تو این خراب شده چه خبره "
ВЫ ЧИТАЕТЕ
⛓️Crazy Rabbit🐰
Фанфикшн🍷خلاصه: کیم تهیونگ دانشجوی رشته روانشناسیه و قراره برای پایان نامهاش، درباره یک بیمار روانی تحقیق کنه. عاشق نقاشی کشیدنه و به طور اتفاقی یک فرد نقابدار داخل تمام نقاشیهاش مشترکه و هیچ ایدهای در رابطش نداره! جئون جونگوک. معروف به خرگوش دیوانه...
