⛓️P.28⛓️

6.3K 722 409
                                        

آم... سلام👋🏼

*پرت شدن گوجه و بادمجون و دمپایی و آجر به سمت نویسنده*

میدونم میدونم=) آخر داستان حرف زدم.

مورد اول: دلم براتون تنگ شده بود.🚶🏻‍♀️

مورد دوم: متاسفم که نرسیدم کامنت بچه‌هایی که جدیدا اضافه شدند رو جواب بدم. همشون رو خوندم کلی انرژی گرفتم و خندیدم و بهشون خوش‌آمد میگم و ممنونم که این کتاب رو برای خوندن انتخاب کردید [که اولش رو از فردا باید شروع به ادیت کنم]💛🐾

خب بریم داستان رو داشته باشیم تا بقیه‌ی حرف‌ها اون آخر منتظرتونه

***

"هی؛ تو حالت خوبه؟" دستی که روی شانه‌ی پسر نشست و به دنبالش صدایی که سوال رو برای گوش‌هاش بیان کرد، باعث شد تا از دنیای افکارش خارج بشه.

"آره. ممنون که پرسیدی ولی چطور؟" پسر با اخم ریز و چهره‌ی متفکری سوال پرسید و منتظر به دوستش خیره موند.

پسر آهی کشید و کوله‌اش رو روی شانه‌اش انداخت. "چرا خودت رو انقدر خنگ جلوه میدی تهیونگ؟ یه هفته‌اس که میبینم چون از یه شخصی انگار خبر نداری و با جین حرفم نمیزنی، به این‌حال افتادی! دنیا که تموم نشده."

تهیونگ پوزخندی زد و در حالی که وسایلش رو جمع میکرد، سعی کرد خونسرد جواب دوستش رو بده. "تو درست متوجه شدی ولی بی‌توجهی، سر به هوایی، مشغول بودن فکر و احساسات، به این معناعه که داره فراموشی صورت میگیره. از تو و دوست‌‌دخترت چه خبر؟"

پسر تک‌خنده‌ای کرد و سرش رو به نشانه‌ی تاسف برای تهیونگ تکان داد. تهیونگ حاضر نبود از مسیری که به بن‌بست ختم میشه، بیرون بیاد. "خبری نیست؛ در واقع یورا حالش بهتر شد و الان ما هم خوبیم. امیدوارم دفعه‌ی دیگه برای عوض کردن بحث و در رفتن از جواب، موضوع خوبی داشته باشی،" و بعد دست رو به سمت تهیونگ دراز کرد. "من دیگه باید برم. بعدا میبینمت."

تهیونگ دست پسر رو داخل دستش فشرد و لبخندی زد. زیر لب زمزمه کرد، "مراقب خودت باش،" و بعد مشغول جمع کردن وسایلش شد.

یک هفته بود که از جونگوک خبر نداشت. چون به تماس‌ها و پیام‌هاش جواب نداده بود، تهیونگ از دیروز دیگه هیچ تلاشی برای گرفتن خبر از حال جونگوک نکرده بود.

و به همین ترتیب بعد از بحث سنگینی که بین جین و تهیونگ به وجود اومده بود، اون دو طوری رفتار میکردند که انگار همدیگه رو نمیشناسند. البته تهیونگ گاهی از نامجون حال جین رو پرسیده بود و معلوم بود که هیونگ مزخرفش، دوست پسرش رو پیک نامه رسون بین خودشون کرده بود.

⛓️Crazy Rabbit🐰Where stories live. Discover now