✨کامنت و ووت فراموش نشه گوگولیها✨
✨مخصوصا کامنت✨
✨برای اطلاع از اخبار فیک و بقیهی فیکها، اکانتم رو فالو کنید✨
***********
"تهیونگ؟ هی تهیونگ با توام!"
تهیونگ با این حرف از افکارش به بیرون پرت شد، "عذر میخوام جین. متوجه نشدم."
جین آهی کشید و یکی از تکههای کیک رو از داخل طرف برداشت. گاز کوچکی بهش زد و به تهیونگ زل زد: "خب چی شده که انقدر دوباره رفتی توی فکر و خیال؟ اتفاقی افتاد اون روز؟"
تهیونگ دو دستش رو در هم قلاب کرد و آهی کشید: "میخوام خیلی منطقی باهات صحبت کنم جین. حتی اگر برای اولین بار در زندگیم منطقم درست نبود، فقط بهم گوش کن. باشه؟"
جین با تعجب و نگرانی به تهیونگ زل زد: "نمیتونم بهت قول بدم ولی سعیم رو میکنم. اول گوش میدم و بعد حرف میزنم. مثل همیشه!"
تهیونگ کمی از هات چاکلتش رو خورد و به جین نگاه کرد: "خب. نمیدونم از کجا شروع کنم. تو میدونی که اون سابقهی روانی داره و توی تیمارستان بوده و خب سادیسیم داشته. اولش من فقط به خاطر... خدایا جین تو من رو نیشناسی و میدونی چقدر لجبازم. وقتی پدر گفت نزدیکش نشو من کنجکاو شدم و نزدیکش شدم. قصدم فقط تحقیق و از بین بردن کنجکاویم بود. ولی... ولی الان... نمیدونم. من دیگه نمیخوام بهش به چشم یه موجود تحقیقی نگاه کنم. میخوام به عنوان یه دوست بشناسمش و کمکش کنم."
جین با اخمی که تمام مدت داشت، سوال کرد: "کمک کنی؟ مشکلش چیه؟"
تهیونگ دستش رو روی پیشونیش کشید: "معتیدم که هنوز کامل درمان نشده و یه چیزی رو داره پنهون میکنه. نمیدونم چیه ولی هرچی که هست داره عذابش میده. من میبینم و حسش میکنم. انگار جونگوکی که من دارم باهاش حرف میزنم اون چیزی نیست که باید باشه."
جین به صندلی تکیه داد و دستهاش رو روی سینهاش جمع کرد: "تهیونگ میدونی که داری چزکار میکنی؟ میدونی که به عنوان یه روانپزشک از بیمارت خوشت بیاد چه اتفاقی میفته؟"
"میدونم. آره من همه چیز رو میدونم ولی لعنت بهش. جین تو نمیدونی. اون... اون یه جاذبه داره. جاذبهای که ناخودآگاه داره من رو توش غرق میکنه. میدونم که آخرش به پوچترین حالت خودم میرسم چون خودم رو خوب میشناسم. ولی اگر بخوام تنهد فقط یک کار رو درست توی زندگیم انجام بدم و به اتمام برسونم، میخوام این باشه!"
تهیونگ با عصبانیت کلمات رو پشت سر هم بیان میکرد.جین با ساکت شدن تهیونگ شروع کرد: "بعضی اوقات برخلاف روحیهی منطقی بودنت که تحسینش میکنم، فکرهای نادرست و غیر واقعی داری. چطور میخوای به چیزی که سرتاسر برات اسیب داره اینطور واکنش نشون بدی؟ متوجهای که این افکارت بیشتر از هر فکر دیگهات عصبانیم کرده تهیونگ؟ تو کور شدی یا مغزت رو اجاره دادی؟"
ŞİMDİ OKUDUĞUN
⛓️Crazy Rabbit🐰
Hayran Kurgu🍷خلاصه: کیم تهیونگ دانشجوی رشته روانشناسیه و قراره برای پایان نامهاش، درباره یک بیمار روانی تحقیق کنه. عاشق نقاشی کشیدنه و به طور اتفاقی یک فرد نقابدار داخل تمام نقاشیهاش مشترکه و هیچ ایدهای در رابطش نداره! جئون جونگوک. معروف به خرگوش دیوانه...