سلام .
بابت غیبت طولانی عذر میخوام .
از اونجایی که نویسنده خوش قولی بودم و تا به الان کماکان فیک رو سر موقع اپ کردم .
این اواخر اونقدر سرم شلوغ شد که حتی واتپدمم هم میرفتم فقط پیام چک میکردم و توی تلگرام هم پیام هارو میخوندم و میرفتم بیرون چون در گیر عروسی بودم .
خب بگذریم . ممنون بابت صبرتون و ادامه ی حرفا باشه بعد این پارت ♡
************
تهیونگ اخم کرد و به جمعیت اشاره کرد :" میخوام برم برقصم "
بعد انگار که چیزی به ذهنش اومده باشه با لبخند یقه ی جونگ کوک رو گرفت :" بیا با من بریم برقصیم "
جونگ کوک اخم کرد و تهیونگ رو محکم تر گرفت :" چرت نگو تو حالت خوب نیست باید بشینی تهیونگ "
تهیونگ اخمی کرد و به جونگ کوک تزدیک شد :" وقتی اخم میکنی جذاب تر میشی !"
و بعد لب هاش رو روی لب های جونگ کوک گذاشت .
جونگ کوک از تعجب چشمهاش گرد شد و دست هاش که روی کمر تهیونگ بود شل شد . اون فقط چند ثانیه برای تجزیه و تحلیل وقت داشت .
تهیونگ مست بود و قطعا هیچ چیز رو به خاطر نمی اورد . اما چی میشد اگر جونگ کوک از این گزینه به عنوان برگ برنده استفاده میکرد ؟
یه سر کوفت عالی که تا اخر عمر یادش نمیره !
تهیونگ میون افکار پیچیده و در عین حال پوچش حس کرد جونگ کوک لب هاش و بدنش برای این بوسه حرکت و همکاری نمیکنن .
تهیونگ با اینکه مست بود اما به خاطر خشک شدن جونگ کوک شک کرد که حتی خون درون رگ هاش جریان پیدا کنه یا نه !
عقب کشید و با چشمهای خمارش به جونگ کوک زل زد . وقتی صورت بی حس جونگ کوک رو دید اخمی کرد و خواست کمی عقب بره و ازش جدا شه .
اما جونگ کوک زودتر از خود ته افکارش رو دریافت کرد و دستش رو دوباره دور کمر تهیونگ سفت تر از قبل کرد و تهیونگ رو به سینش چسبوند .
دست دیگش رو سمت صورت تهیونگ برد و گونه اش رو گرفت و با شصت نوازشش کرد .
با پوزخند شروع به حرف زدن کرد :" میبینم که فرشته خودش با پاهاش اومده تو تله شیطان "
تهیونگ خنده ی صدا داری کرد و انگشت اشارش رو روی لب های جونگ کوک کشید و بهش خیره شد :" و اگر فرشته بخواد فرار کنه ؟"
جونگ کوک با صورت بی حسش پوزخندی زد .:" متاسفم . نمیتونه . چون دیر شده"
و بعد لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت و اونهارو بوسید . تهیونگ دست هاش رو دور گردن جونگ کوک حلقه کرد و بوسه رو عمیق تر کرد .
CZYTASZ
⛓️Crazy Rabbit🐰
Fanfiction🍷خلاصه: کیم تهیونگ دانشجوی رشته روانشناسیه و قراره برای پایان نامهاش، درباره یک بیمار روانی تحقیق کنه. عاشق نقاشی کشیدنه و به طور اتفاقی یک فرد نقابدار داخل تمام نقاشیهاش مشترکه و هیچ ایدهای در رابطش نداره! جئون جونگوک. معروف به خرگوش دیوانه...
