part ¹

8.8K 1.6K 224
                                    

چانیول گفت:هربار که به بیون بکهیون فکر می کنم حالت تهوع می گیریم...اون صورت گرد پر از جوش های قرمز و کک مک،عینک بزرگ ته استکانی با دسته ی شکستش که چشم های عسلی رنگش رو میپوشونه،لباس های کهنه وکثیفی که معلوم نیست چند ساله می پوششون وآخرین بار کی شسته شدن...خدای من واقعا حال بهم زنه.

بهترین دوستش کیم جونگین پوزخند زد.
-داداش اونقدرم که تو فکر می کنی زشت نیست،احتمالا بازم به اینکه نمره هاش بهتر از تو شده حسادت می کنی.

غذا توی گلوی چانیول پرید.

-چی؟! اصلا می فهمی چی داری میگی؟من به اون زشت حسودیم شده؟!امکان نداره!

جونگین شونه هاشو بالا انداخت.
-چانی داداش واقعیت رو قبول کن تو به بیون بکهیون حسادت می کنی،اون بتای زشت کاپیتان تیم اسکواش کالجه،با اینکه دو سال ازما کوچیکتره و باید سال آخر
دبیرستان باشه باهامون تو یه کلاس درس می خونه و همیشه بهترین نمره ها رو می گیره و از همه مهمتر یه دوست دخترخوشگل وهات داره که همه آرزشو دارن.

چانیول ناخودآگاه دستاشو مشت کرد واز زیر دندونای بهم چفت شده اش غرید.

-دلت می خواد بمیری؟من باید به چی اون بتای زشت حسادت کنم؟به موهای چربش،صورت چندشش یا دوست دخترهرزه ی کالجش؟

جونگین دستاشو با حالت تسلیم بالا برد.

-باشه چانی...

چانیول با صدای هیس مانند ترسناکی که موهای بدن جونگین رو سیخ می کرد،گفت:فقط یه بار دیگه چانی صدام کن تا اون دندونای کامپوزیت شده ی خوشگلت توی دهنت بریزه.

جونگین آب دهنشو قورت،خودش هم آلفا بود اما چانیول به خاطر آلفای غالب بودنش قوی تر و گاهی ترسناکتر هم می شد.

-باشه چانیول آروم باش و فرمونای لعنتیتو بخوابون داری امگاها رو می ترسونی.

چانیول نفس عمیقی کشید و سعی کرد عصبانیتشو خاموش کنه.

سکوت چند ثانیه ای از بین رفت و تریای کالج به حالت عادی خودش برگشت.

جونگین به محل سروغذا،جایی که بکهیون همراه دوست دخترش تهیون ودوست امگاش دوکیونگسو ایستاده بود و سینی غذاشو پرمی کرد نگاه کرد وبا کیونگسوی که با چشمای درشت آبی رنگ امگایش بهش زل زده بود،لحظه ای چشم تو چشم شد.

پسر امگا خیلی سریع مسیرنگاهشو تغییر داد و با دوستهاش شروع به حرف زدن کرد.
احتمالا اون هم از اینکه هیچکس از راز کوچیکشون باخبر نبود راضی بود.

جونگین بدون اینکه فکر کنه دستشو برای کیونگسو،بکهیون ودوست دخترش که دنبال میز خالی برای نشستن می گشتند تکون داد.

چانیول چاپستیک هاشو روی میز کوبید و با عصبانیت غرید:کیم فاکینگ جونگین،داری چی غلطی می کنی؟نکنه واقعا دلت میخواد بمیری که امروز اینکارا رو می کنی؟

"ugly beta" __chanbaekWhere stories live. Discover now