لگنشو بیشتر به جلو هل داد و با یه نفس عمیق خودشو توی دهن پسر مونقره ای که جلوش زانو زده بود و دیکشو ساک می زد،خالی کرد.پسر دهنشو از دیک چانیول فاصله داد و کامشو قورت
داد.
موهای نسبتا بلندش که جلوی چشمای زیبای آبی رنگشو پوشونده بودند رو کنار زد و با لبای صورتی بوسیدنیش که به خاطر کاری که انجام داده بود،ورم کرده شده بودند،یه نیشخند سکسی زد.
از روی زانوهاش بلند شد و با لوندی روی پای چانیول نشست.
-چطور بودم؟دوست داشتی؟
پرسید و باسن خوش فرمشو بیشتر روی دیک خوابیده ی پسر بزرگتر که دوباره داشت از بیدار میشد،کشید.
-عالی بودی بیبی بوی!
چانیول گفت و موهای لطیف امگای رو پاهاشو با
مالیمت نوازش کرد.
-می دونی اگه بخوای می تونی کارای بیشتری باهام
انجام بدیم،از اونایی که هردومون لذت می بریم...
امگا گفت و خودشو بیشتر بیشتر تکون داد.
چانیول ابروهاشو بالا انداخت.
-داری شیطونی می کنی!
گفت،دستای پسرو محکم توی دستاش گرفت و ثابتش نگهش داشت.
-دلت می خواد بکنمت؟
پرسید و امگا سرتکون داد.
-خیلی زیاد...
-منم می خوام اون سوراخ کوچولوی شیرینتو با دیکم پر کنم.
با لحن شهوت انگیزی تو گوشش زمزمه کرد و پسر
لرزید.
لباشو به گردن سفیدش چسبوند و یه الوبایت بزرگ
اونجا گذاشت.
لباساشونو از تن هردوشون دراورد و به گوشه ی اتاق پرت کرد.انگشتاشو به نیپالی برامده ی امگا رسوند،
انگشتشو دور حاله ی صورتی رنگ اطراف کشید و
ناله ی خوش آهنگشو دراورد.
-خوشت اومده بیبی؟امگا بازم ناله کرد.
دستشو پایینتر اوردو آهسته روی وی الینش کشید.
ناگهان دیک کوچیکشو توی دستش گرفت و با سرعت انگشتاشو حرکت داد.
-خیلی...خوبه...آه...آلفا...بیشتر می خوام...
پسر با ناله گفت و چانیول پوزخند زد.
امگاش واقعا بهش نیازمند بود و این احساس خوبی به بدنش تزریق می کرد.
با بالزهای پسر بازی کرد و بدون اینکه اطلاع بده دوتا از انگشتاشو همزمان وارد سوراخ خیس و نبض دارش کرد.
-خدای...من...چانیولا...
دیواره هاشو لمس کرد و انگشتاشو قیچی کرد.
پرستاتشو پیدا کرد،چند بار انگشتاشو بهش فشار داد اما تو لبه ی ارگاسم رهاش کرد.
-چانیول...آلفا من بهت نیاز دارم...لطفا اذیتم...نکن...
-این مجازات پسرایه که شیطونه می کنن!
چانیول گفت و امگا از شدت شهوت و درد دیکش نالید.
-معذرت می خوام،لطفا...لطفا دیکتو بهم بده...خواهش می کنم آلفا...خواهش می کنم...
پسر التماس کرد و چانیول به شدت لذت برد.
-واقعا خیلی دیکمو می خوای امگا؟!
-می خوام آلفا...لطفا با دیکت پرم کن...
ناله ای کرد و بریده بریده نفس کشید.
چانیول براید استایل بغلش کرد و تا تخت کینگ سایز وسط اتاق حملش کرد.
لباشو لیس زد اما همین که دستشو دراز کرد باکسرشو پایین بکشه با صدای زنگ موبایل چشماشو باز کرد.
با پشت دست چشماشو مالید و چندبار پشت سرهم پلک زد.
الان دقیقا چه اتفاقی افتاده بود؟
یه خواب خیس در مورد بیون بکهیون دیده بود.
فاک!
واقعا فاک!
لعنت بهش!
پتوشو بالا داد و به مشکلش که زیر شلوار خودنمایی
می کرد،نگاه کرد.
انتظار هر چیزی رو داشت جز این!
چه مرگش بود؟
چرا باید درمورد دشمنش از این مدل خوابا می دید؟
درسته که خوشگل شده بود اما هنوز بیون فاکینگ
بکهیون خودشیفته و مغرور بود،ذاتش عوض نشده بود.
آهی کشید.
احتمالا چون خیلی وقت بود سکس نداشت برای همین بدنش اینطوری واکنش نشون داده بود،دلیلش همین بود.
امشب بار می رفت،یه امگای خوشگل بلند می کرد و
کارشو می ساخت.
درسته حتما باید همین کارو می کرد.
گوشیش بازم زنگ خورد،از کنار تخت برداشتش و
صفحه ش که یه شماره ی ناشناسو نشون می داد خیره شد.
ایکون سبز رنگ رو روی قرمز کشید و جوابش رو
داد.
-چانیول.............................................
..................
..................................
..........بچه ها سایت معتبری رو میشناسید که آلبوم اورجینال بی تی اس و اکسو رو بفروشه؟🤔
اگه میشناسید کامنت کنید لطفا🙃
YOU ARE READING
"ugly beta" __chanbaek
Fanfictionخلاصه🖋📚: چی میشه اگه بیون بکهیون،خرخون کالج،همون بتای زشت و خود شیفته ای که چانیول ازش متنفره یه روز صبح از خواب بیدار بشه و ببینه ظاهرش کاملا تغییر کرده و یه امگا شده؟! ........................... Name:ugly Beta Genre:Omegaverse,smut,romance,mpre...