چانیول خم شد،ظرف های صبحانه رو از روی میز جمع کرد و توی سینک ظرف شویی گذاشت.
آستین های لباسشو بالا زد،شیر آبو باز کرد و به نوبت شروع به کف زدن و شستنشون کرد.-اوه نمی دونستم از این کارها هم انجام میدی پارک،بهت نمیاد.
بکهیون با یه نیشخند روی لبش گفت،دستاشو به کمرش زد و کنارش ایستاد.-اگه کمک نمی کنی حداقل ساکت شو بیون...
چانیول با یه چشم غره بهش پرید و دهن پسر کوچیکتر رو بست.-مراقب حرف زدنت باش پارک.
بکهیون با لحن تهدید آمیزی هشدار داد.با یه پارچه ی بزرگ سفید ظرف های که چانیول می شست رو خشک کرد و سرجای قبلیشون،توی قفسه ی پایینی کابینت برگردوند.
-بیون من...بکهیون سرشو کج کرد و نگاش کرد.
چانیول یه نفس عمیق کشید.
درسته سخت بود اما باید انجامش می داد و اون کلمه رو به زبون می آورد.-من...متاسفم.
چانیول گفت و آخرین ظرف رو به دست بکهیون داد.ابروهای امگا بالا پرید.
-متاسف؟برای حرفی که زدی؟البته بایدم باشی.
به چانیول که هنوز بهش نگاه نمی کرد،گفت و پسر بزرگتر به خاطر رفتار دراماتیکش چشماشو چرخوند.
-چی؟نه!...به خاطر مادرم و شیومین.مکثی کرد و ادامه داد.
-نمی دونستم هردوشون امروز صبح می خواستن اینجا بیان وگرنه برات دردسر درست نمی کردم.-اشکالی نداره،در مورد شیومین نظری ندارم اما مادرت خیلی شیرین و دوست داشتنی بود.
بکهیون با ملایمت گفت و چانیول سرشو با تاسف برای خودش تکون داد.بکهیون هنوز عمق فاجعه رو درک نکرده بود.
بهش حق می داد،اون نه از نسبت شیومین و جونگین باخبر بود و نه از دروغ چانیول به مادرش.احتمالا اگه می فهمید واکنش چندان خوبی نشون
نمی داد،جونگین یه فرد دهن لق و خانم پارک هم بی صبرانه پارک منتظر پدر شدن تنها پسرش و نوه دار شدن خودش بود.درسته که بکهیون یه امگای مغلوب با یه اندام کوچیک و قد کوتاه بود اما هنوز هم صاحب یه اخلاق افتضاح بود و وقتی عصبانی می شد چیزی جلودارش نبود.
حتی ممکن بود با دیلدو صورتی نگین داری که از دوست پسر قبلیش تو اتاق خوابش جامونده بود،توی دستش به فاکش بده.
فاک،تصورشم ترسناک بود اما فکر کردن به بکهیون با دیلدو توی باسن...
نه حالا وقتش نبود،بعد از این همه خود داری جلوی بیون نباید بالا می زد.
-نمی خوای شیر آبو ببندی؟
چانیول سریع به خودش اومد.اهرم فلزی کوچیک رو به بالا هل داد و جریان آب رو قطع کرد.
-پارک...حالت خوبه؟
بکهیون دستشو روی کمر چانیول گذاشت و با لحنی که بیشتر برای بچه های ده سال به پایین مناسب بود،ازش سوال کرد.
YOU ARE READING
"ugly beta" __chanbaek
Fanfictionخلاصه🖋📚: چی میشه اگه بیون بکهیون،خرخون کالج،همون بتای زشت و خود شیفته ای که چانیول ازش متنفره یه روز صبح از خواب بیدار بشه و ببینه ظاهرش کاملا تغییر کرده و یه امگا شده؟! ........................... Name:ugly Beta Genre:Omegaverse,smut,romance,mpre...