بکهیون با قدم های آرومی وارد کلاس زبان کره ایش شد و بی صدا در رو پشت سرش بست اما موفق نشد توجه آلفاهایی که با نگاهشون قورتش می دادند رو جلب نکنه.
بالاخره اون یه امگای مارک نشده ی خوشگل با بدن شهوت انگیز و رایحه ی فوق العاده ای بود که نه تنها آلفاها بلکه بتا ها رو هم مجذوب خودش می کرد.
به امید پیدا کردن یه صندلی خالی سرشو دور تا دور کلاس شلوغ چرخوند تا اینکه روی پارک چانیولی که دستشو زیر چونش گذاشته بود و حرکاتشو زیر نظر داشت،متوقف شد.
صندلی کنارش خالی و فقط یه کتاب قطور رو دستش به چشم می خورد.
باید کنار اون آلفای غیر قابل تحمل می نشست؟
لعنت به این شانس...
تا اونجایی که به خاطر می اورد دخترا چه امگا و بتا یا حتی آلفا مثل مگسای دور شیرینی دورش جمع می شدند،به هیچ وجه تنهاش تنهاش نمی ذاشتند اما اینبار هیچ کدومشون به چشم نمی خوردند و فقط یه پسر بتای خوابالود و چندتا آلفای بی تفاوت احاطش کرده بودند.از پله ها بالا اومد و بدون اینکه اهمیتی به چشم غره و ناسزا های دانشجوهایی که مجبور بودند به خاطرش از روی صندلی هاشون بلند بشن تا اون بتونه رد بشه،خودشو به ردیف خالی و تنها صندلی خالی کلاس رسوند.
_سلام...پارک.
بدون اینکه تغییری تو صورت بی احساسش بده،گفت و مقابل چانیول متوقف شد.
چانیول سرشو به طرفش چرخوند.
پسر رو به روش بر خلاف اون هودی های اورسایز
همیشگیش و شلواری رنگ و رو رفته ی گشادش،یه پافر مشکی و شلوار جین زغالی رنگ جذب پوشیده بود.
لعنتی...
ناخواسته آب دهنشو قورت داد و با زبونش لب پایینیشو خیس کرد.درسته که از اون بکهیون با استایل کیوتش خوشش می اومد اما نمی شد از این ورژن جذابش که خواستنی ترش کرده بود هم گذشت.
نگاهشو بالاتر کشید و به صورت زیبای مقابلش که برای بوسه بارون شدن ساخته شده بود،زل زد.
موهای نقره ای رنگش به خاطر هوای آشفته ی پاییزی نامرتب و بینی دکمه ایش به خاطر سرما بیرون به طرز کیوتی سرخ شده بود._سلام...بکهیون...
چانیول جواب سلامش رو داد و به نگاه خیره اش که پسر کوچیکتر رو کم کم معذب می کرد،ادامه داد.فاک...
واقعا فاک...
بکهیون با لباسای جدیدش بالغ تر و چند درجه خوشگلتر شده بود.
پسر بزرگتر نمی تونست منکر این بشه که دلش می خواد برای یه مدت طولانی بهش خیره بشه و توی دلش تحسینش کنه،
شاید هم کارهای بیشتری که بوسه،کاندوم،تخت و یه اتاق خالی شاملش میشن رو باهاش انجام بده.-بعدا هم می تونی با نگاهت بدنم رو سوراخ کنی پارک،اما حالا لطفا کتابتو بردار.
بکهیون با صورت جمع شده اش گفت و لب صورتی رنگش که از نظر آلفا به شدت بوسیدنی بود رو تو دهنش جمع کرد.
چانیول مسیر نگاهشو تغییر داد و کاری که امگا ازش خواسته بود رو انجام داد.
کتابشو برداشت و توی کیفش جاش داد.
بکهیون روی صندلی نشست و دل چانیول از این نزدیکی بهم پیچید.
YOU ARE READING
"ugly beta" __chanbaek
Fanfictionخلاصه🖋📚: چی میشه اگه بیون بکهیون،خرخون کالج،همون بتای زشت و خود شیفته ای که چانیول ازش متنفره یه روز صبح از خواب بیدار بشه و ببینه ظاهرش کاملا تغییر کرده و یه امگا شده؟! ........................... Name:ugly Beta Genre:Omegaverse,smut,romance,mpre...