part⁷

6.4K 1.4K 30
                                    

درد توی بند بند استخونای بدنش پیچیده بود و از شدن گرما احساس می کرد روی آتیش در حال کباب شدنه.

دونه های عرق پشت سر هم،روی بدنش سر
می خوردند و حالشو بدتر از چیزی که بود،می کردند.

با پاهای کوچیکش پتوشو از روش کنار زد،در حالی که خودشو باد می زد،دو زانو روی تخت نشست و با آستین بلند لباسش،عرقی که از سر و گردنش می چکید رو پاک کرد.

نمی دونست مشکل چیه،
چه اتفاقی داره براش میفته و چرا ساعت دو شب از بیدار شده،اما هر چی که بود،قبلا تجربه ش نکرده بود.
به علاوه اونقدر آزار دهنده و مضخرف بود که آرزومی کرد زودتر تموم بشه و هر چی زودتر از شرش
خلاص بشه.

با حس گرمای که ناگهان به پایین تنه ش حجوم اورد،با صدای بلند ناله کرد.

می تونست احتمال بده که چه اتفاقی براش در حال رخ دادنه!

از درد به خودش پیچید و جنین وار توی خودش جمع شد.
دستشو از شکمش پایین تر اورد،
باکسر باد کرده ش که دیک کوچیک و دردناکش بهش فشار می اورد رو لمس کرد و زیر لب هیسی کشید.

فاک!

اون لعنتی حسابی درد می کرد و به شدت نیاز به لمس و خالی شدن داشت.

مشابه ی این اتفاق،چند سال پیش،وقتی یه پسر تازه به بلوغ رسیده ی هورونی بود که دور از چشم والدینش از توی مجله های پلی بوی عکس زنای برهنه رو تماشامی کرد،پورن میدید و با تصور یکی از معلمای خوشگل مدرسشون رویا پردازی می کرد،براش افتاده بود.

اما بکهیون مدت ها بود که نه به پورن هاب سر می زد و نه در مورد اون پورن استرای خوشگل و خوش اندام،رویا می دید و خیال پردازی می کرد.
پس چرا اینقدر دیکش از زیر باکسر نبض می زد،سخت شده بود و از شدت درد اذیتش می کرد؟

صدایی که تو سرش زمزمه می کرد هیت شده بلندتر شد و شکشو به یقین تبدیل کرد.

با اینکه که پیش خودش نقش بازی می کرد و وانمود می کرد باهاش مشکلی نداره اما واژه ی هیت موهاشو سیخ می کرد بدنشو از ترس می لرزوند.

البته با چیزای که از سایتای مختلف خونده بود و خبرایی که از تلوزیون دیده و شنید بود،حقم داشت.

آلفاها مقابل یه امگای در حال هیت اختیارشونو از دست می دادند،به طرز و حشیانه ای بهشون حمله،تجاوز می کردند و بر خلاف میلشون مارکشون می کردند و باهاشون جفت می شدند.
اینو هر بچه ای می دونست.

با اینکه طی سالهای اخیرآمار حوادث این مدلی نصف
شده بود اما هنوزم بعضی از آلفاهایی حشری،وحشی و زشتی که هیچ امگایی حاضر به جفت شدن باهاشون نمی شد،به خاطر داشتن یه شریک خطر زندان رفتن و مجازات شدنو به جون می خریدند وامگای بیچاره رو طمعه هدفای کثیفشون قرار می دادند.

"ugly beta" __chanbaekWhere stories live. Discover now