Part 11

276 48 70
                                    

-مرکز شهر:بار:ساعت 12:55-

+ جیمین +

دستامو روی ملافه مشت میکردم و نفسم سخت تر بیرون میرفت ..
گاهی چشمامو بهم فشار میدادم و بعدش بازش میکردم ..
گاهی هم از سر لذتش لبمو گاز میگرفتم ..
اون واقعا خوب انجامش میداد ..
جوری بود که حس میکردم خیلی ترسناکه و ممکنه دردم بیاره .. ولی انگار که نه ..
اون فرق داشت ..
نفسم صدا دار شده بودنو توی کل اتاق شنیده میشد ..
ادمای بیرون رو نمیدونم ولی داخل اتاق خیلی مشهود بود ..
داگی نشسته بودم و اون ضربه هاشو بهم وارد میکرد ..
دستی توی موهام کشیدمو نگاهمو بردم روی پشتم ..
ستون دستامو خراب کردمو صورتمو گذاشتم روی ملافه ..
با تغییر ارتفاع بدنم .. ضربه هاش هر لحظه دقیق تر میشدنو این خبر از پیدا کردن نقطه ی حساسم بود ..
دست توی موهام چنگی بهشون میزد ..
نیم رخ صورتم روی تشک بود و میتونستم بهش نگاه بکنم ..

به چشماش ..
به بدن ورزیده اش ..
به نگاهش که خیلی گیرا بود ..
اون دست دیگه امو بردم روی بوتمو به لپش چنگ زدمو بیشتر راه دیکش رو براش باز کردم ..
لبمو گاز میگرفتمو و نگاهم به چشماش بود ..
چشمامو خمار میکردمو برای ترغیب بیشترش ناله هامو بلند تر میکردم ..
اسپنکی به بوتم زد و باعث شد لرز ریزی توی تنم بیافته و صدام از همیشه تیز تر شنیده بشه ..
دستشو از روی پهلوم اورد و روی دستم گذاشت و توی دستش گرفت ..
ضرباتشو محکم تر کرد که اخمی روی صورتم اومد ..
جوری که داشتم یه لذت واقعی رو تجربه میکردم ..
انقدری ادامه داد که بعد چند دقیقه اون حس گرمی رو توی خودم حس کردمو این ینی اونم به کام رسید ..

برام حس خوبی بود که اول رابطه گذاشت من زودتر از اون به کام برسم ..
توی رابطه های قبلی این حس زیاد نبود ..
با اینک دستام جون نداشتن سعی کردم دوباره روشون وایستم ‌..
وقتی که بلند شدم روی یه دستم وایستام ، سرم چرخید و نگاهمو اینبار کامل دادم به عقب ..
با اینکه کارش تموم شده بود هنوز توی من بود و نفس نفس میزد ..
بهش نگاه کردم که معلومه قیافه اش که خسته اس ..

ولی من بازم میخواستم ..
نمیخواستم اون به این زودی تمومش کنه ..
برای حس بیشتر مایع توی خودم و اغوا کردن دوباره اش .. خودمو اروم به جلو و عقب تکون دادمو چند تا ضربه ی دیگه رو خودم انجامش دادم ..
نگاهمو دادم به چشماش که دیدم چندانی هم بدش نمیاد ..
به لبخند گوشه ی لبش نگاه کردم ..
الان با طمع بیشتری انجامش میدادم و ضربه هارو کمی سریع تر کردم ..
دستش که توی دستم بود رو کمی فشارش دادم ..
چشمامو از لذت دوباره اش بستمو زبونمو اروم روی لب پایینم کشیدم ..
توی حال خودم و تنظیم ضربه ها بودم که اسپنک دومش منو از حالم بیرون اورد و کمی خودمو جمع کردم ..

چشمامو باز کردم و با حالت خماری نگاهش کردم ..
گوشه ی لبمو گاز‌ گرفتم و با همون حالت التماس نگاهش کردم ..
لبخندی زد و دستشو بین بدنامون گذاشت و خودشو اروم ازم بیرون کشید ..
دستشو روی دیکش برد و چند باری بالا و پایین کرد ..
بعدش خم شد و لباشو روی سوراخم گذاشت و زبونشو داخلش کشید ..
با حرکتش نفسم توی سینم حبس شد ..
دستمو کوتاه بردم توی موهاش و اروم بین انگشتام گرفته بودمشون ..
حرکت دورانی زبونش باعث میشد که چشمامو دوباره ببندم ..
کمرمو قوس میدادمو ناله هام با صدای بیشتری بیرون میومد ..
اون خیلی خوب بود ..

⟦𝗡𝗶𝗴𝗵𝘁𝗺𝗮𝗿𝗲⟧Where stories live. Discover now