سهون عصبانی به جونگ سوک که خیلی اتفاقی میونه ی بازار بهش برخورده بود نگاه میکرد و تمام مدت دنبال یه بهونه میگشت تا بتونه از شر پسر رو به روش خلاص بشه ولی انگار هیچ راه فراری نبود. جونگ سوک نیم نگاهی به صورت بی حوصله ی سهون انداخت و بعد لبخند زد و همونطور که روی میوه هایی که مغازه دار تازه آورده بود سرک میکشید پرسید:
-چند وقته با بیون بکهیون دوستی؟
سهون بی حوصله جواب داد:
-از بچگیمون دوستیم.
-خوبه.
-چی خوبه؟
-میوه ها، خیلی تازن...فکر کنم یه کم سیب بخرم خوب باشه.
سهون چشم هاشو تنگ کرد:
-این کارها به وظیفه خدمتکارهاتون نیست؟
-نه، یعنی هست ولی خوشم میاد گاهی خودم از بازار خرید کنم. یه طورایی حس مصنوعی بودن زندگیمو کم میکنه.
سهون گردنشو کج کرد و نگاهی به سرتاپای جونگ سوک انداخت. شاهزاده ی رو به روش خوشپوش و عالی به نظر میرسید و برای سهون قابل درک نبود که چرا همچین فردی از زندگیش ناراضیه. جونگ سوک خندید:
-پشت اون چشم های کنجکاوت میدونم چه خبره. حتما میگی چرا باید از زندگیم شکایت کنم نه؟
سهون صادقانه جواب داد:
-درسته.
جونگ سوک همونطور که یه سکه برای بهای سیب هایی که توی پاکت بود به مغازه دار داد به سهون گفت:
-بذار این ها رو بردارم. تو راه برات تعریف میکنم.
کنار سهون به سمت جلو راه افتاد و گفت:
-زندگی خوبی و بدی باهمه، درسته؟
سهون وقتی سکوت شاهزاده رو دید تازه فهمید جونگ سوک منتظر جوابشه برای همین دستپاچه و سریع گفت:
-درسته.
-حالا اگه تمام زندگیت خوبی باشه چی میشه؟ اصلا بذار اینطور برات توضیح بدم. فکر کن رفتی دیدن یه نمایش بعد از اول تا آخر نمایش همه چی به خوبی و خوشی میگذره و هیچ هیجان یا کش مکشی نداره. مثلا شخصیت ها از اول تا آخر توی ناز و نعمتن، عاشق میشن، به عشقشون میرسن، راحت یه زندگیو اداره میکنن و هر روز فقط بیدار میشن و زندگی میکنن بدون اینکه بفهمن چطور دارن زندگی میکنن و یا هیجانی داشته باشن. به نظرت همچین نمایشی خسته کننده نیست؟
سهون یه کم فکر کرد و بعد جواب داد:
-احتمالا وسط نمایش پاشم برم.
جونگ سوک با لبخند تلخی ابرو بالا انداخت:
-حالا فهمیدی از زندگی مصنوعی منظورم چیه؟
YOU ARE READING
Prince's wife
FanfictionCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...