دو روز سریع گذشت. چانیول و جونگ سوک سوار بر اسبهاشون به سمت جنگل سفید رفتن. جایی که افراد خیلی کمی جرات رفتن به آنجا رو داشتن. مسئله تنها ظاهر ترسناک جنگل نبود. بلکه دونستن اینکه بزرگترین و قویترین جادوگر کشور آنجا زندگی میکنه هم باعث ترس خیلی ها میشد.
جونگ سوک نگاهی به درختهای سفید و بی ثمر رو به روشون کرد و گفت:
-میخوای من تنها برم؟ یکیمون آسیب ببینه بهتر از اینه که هر دومون توی مخصمه بیفتیم. اینطور اون یکی میتونه به داد اونی که گرفتار شده برسه.
چانیول اخم کرد.
-به عنوان ولیعهد کشور نباید از همچین چیزی بترسم و جلوش کم بیارم. تو بیرون بایست.
جونگ سوک چشمی گفت و اسبش رو سمت یکی از درختها برد. چانیول گفت:
-اگه تا یه ساعت دیگه برنگشتم بقیه رو خبر کن.
اسبش رو سمت راه باریکی که بین درختها برد. اواسط جنگل صدای ووش ووشی کنار گوشش شنید. نیشخند زد و اسب رو نگه داشت و با فریاد گفت:
-از این کارهات نمیترسم. باید ببینمت پس به جای این مسخره بازی بیا بیرون.
صدایی شنیده شد.
-از اسبت پیاده شو.
چانیول از اسب پایین پرید و به یکی از درختها بستش.
-تا آخر جاده بیا.
چانیول توی مسیری ک قلوه سنگهای ریز و درشت داشت شروع به راه رفتن کرد. درخچههای خشکی که سر شاخههاشون دانههای قرمز داشتن دور تا دور مسیر رو گرفته بود. روی زمین از بین قلوه سنگها خارهای کوتاه طلایی بیرون زده بود. گنجشکهایی به رنگ سفید که تا به حال چانیول ندیده بود بین درختها بودن. متعجب کنار یکی از درختها ایستاد و چند ثانیه بهشون خیره موند. تمام بدن گنجشکها سفید و خاکستری و منقارشون طلایی رنگ بود. سر تکون داد و با خودش گفت همهچیز اینجا عجیب و غریبه. دوباره به راه رفتن ادامه داد. تنها صدایی که میشنید جیک جیک گنجشکها و گاهی غار غار کلاغها بود. به پشت سرش نگاه کرد. مسیر زیادی رو گذرونده بود. بالاخره به کلبهای سنگی رسید. آروم جلو رفت و در چوبی رو به سمت داخل هل داد. پیرزنی که خوش چهره بود و ظاهرش آراسته بود روی کرسی سنگی کوتاهی نشسته بود. با دیدن چانیول لبخند زد و گفت:
-خوش اومدین شاهزاده.
چانیول متعجب در رو پشت سرش بست. موهای خاکستری جادوگر به شکل دایره پشت سرش جمع شده بود و چشمهای کشیدش جادوی خاصی توی خودشون داشت و باعث میشدن تا چانیول ناخودآگاه بترسه.
جادوگر با دست به کرسی دیگه ای که فاصله ی دو متر از خودش بود اشاره کرد و گفت:
-بشین شاهزاده.
ESTÁS LEYENDO
Prince's wife
FanficCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...