چانیول به دور و اطرافش سرک کشید و وقتی مطمئن شد تمام اهالی قصر به جز نگهبان ها توی خوابن، پاورچین پاورچین به سمت اتاق بکهیون رفت و با آروم ترین حالتی که میتونست درو به سمت داخل هل داد.
بکهیون روی شکم خوابیده و ملحفه ای روش نبود، یکی از پاهاشو توی شکمش جمع کرده و نصفی از صورتش روی بالشت بود.
چانیول لبخند زد و آروم به تخت نزدیک شد. چند لحظه بالای سر بکهیون ایستاد و به صورتش که به نظر توی آرامش میومد و خروپف خیلی آرومی شبیه به صدای بچه ها از بین فاصله ی کم بین لبهاش خارج میشد گوش داد.
خم شد و بوسه ی کوتاه و آرومی به گونه ی بکهیون زد، صورتشو کمی عقب برد و با لبخند به چهرش خیره شد و بعد آروم با سرانگشت موهاشو نوازش کرد.
قبل اینکه بیدارش کنه، از اتاق بیرون رفت.
*
بکهیون با قیافه ی بهم ریخته و موهایی که هنوز شونه نزده بود روی تخت خوابش نشسته و به ملکه که بالای اتاقش بالا و پایین میرفت و عصبانی بهش امر و نهی میکرد خیره شده بود و سعی میکرد تا ذهن خاموششو برای فهمیدن حرف های پشت سر هم ملکه روشن کنه.
-اینطور که نمیشه، اگه این ماه ازدواج نکنن خیلی از منافع کشور به خطر میفته و وقتی کشور به خطر بیفته مردُم هم به خطر میفتن، باید راضیشون کنی که این ماه ازدواج کنن.
بکهیون خمیازه کشید و با نگاه عصبانی ملکه، سریع دهن بازشو بست و بعد قورت دادن آب دهنش آهسته و با ترس پرسید:
-باید کیو به ازدواج راضی کنم؟
ملکه عصبانی چشم هاشو درشت کرد:
-خدای من، پس یک ساعته دارم بهت چی میگم؟ باید با شاهزاده صحبت کنی و هر طور شده راضیشون کنی که تا آخر این ماه با دختر کنت اوه ازدواج کنن.
بکهیون اخم کرد:
-ایشون به حرف من گوش نمیدن.
ملکه عصبانی دندون هاشو بهم فشار داد و نفس پر حرصی کشید و تقریبا با پرخاش گفت:
-اگه به حرفت گوش نمیدادن هنوز توی این قصر نبودی، منو عصبانی نکن، (انگشت اشارشو به سمت بکهیون گرفت) با شاهزاده صحبت میکنی و ازشون میخوای که حتما حتما تا آخر ماه با دختر کنت اوه ازدواج کنن. فهمیدی؟
بکهیون مظلومانه پلک زد و لبهاشو از ناراحتی جمع کرد، نگاهشو به روتختی داد و زیرلب آروم گفت:
-سعیمو میکنم.
ملکه داد زد:
-منو دست انداختی؟ من ازت سعی نخواستم، دارم میگم باید راضیشون کنی.
بکهیون با بغض سرشو بالا و پایین کرد:
-راضیشون میکنم.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Prince's wife
Hayran KurguCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...