جشن شورا توی مکانی میون جنگل برگزار میشد یه فضای باز و بزرگ که اطرافش با درخت های کاج احاطه شده بود. کف فضا با گل هایی به رنگ زرد که براق بودن انگار که کرم شب تاب درونشون باشه پر شده بود. میزهای چوبی سفید به صورت دایره دور همدیگه چیده شده بود.. پروانههای کوچک رنگارنگ توی فضا میچرخیدن و گاهی برای چند ثانیه روی شونه و یا سر مهمانها مینشستن. بین درختهای کاج، درختهای ایلانگ ایلانگ (کانانگا) رشد کرده بود و بوی خوب گل های زرد رنگش باعث میشد تا احساس آرامش خوبی درون افراد به وجود بیاد. سهون شوکه به دور و برش نگاه کرد. تا به حال همچین زیبایی ای به چشم ندیده بود.
-اوه سهون، فکر نمیکردم بیای، در اصل فکر نمیکردم برادرم لجبازم بهت اجازهی اومدن بده.
سهون به رو به رو نگاه کرد. زلو با لبخند عجیب همیشگیش توی فاصلهی کمی ازش ایستاده بود. پالتوی بلند به رنگ ارغوانی که زیرش پیراهن سفید پوشیده بود به تن داشت. برق تزئینات نقرهای روی چکمههای مشکیش که تا زیر زانوش میرسید چشم رو میزد. سهون لبخند زد.
-سلام، متشکرم که دعوتم کردین.
زلو کوتاه خندید.
-متشکرم که اومدی.
دستش رو با فاصله پشت شونهی سهون گرفت و با دست دیگهش به سمت جلو اشاره کرد.
-بیا میخوام با آدمهای مهمی آشنات کنم.
سهون با لبخند کنار زلو راه افتاد، به نظرش آشنا شدن با آدمهای مهم توی شورا میتونست به نفعش باشه. زلو به سمت چند مرد رفت و یکیشون گفت:
-خیلی وقته که ملاقتتون نکردم.
زلو با مرد دست داد و گفت:
-کوتاهی از منه. اوه بذارین ایشون رو بهتون معرفی کنم.
زلو مکث کرد و نگاه نافذش رو روی جمعیت چرخوند انگار که بخواد مطمئن بشه همه در حال گوش دادن بهش هستن.
ایشون اوه سهون، آخرین فرد از نسل باد هست
به محض اتمام حرف های زلو، سکوت عمیقی فضا رو گرفت. برای چند ثانیه انگار همه جا توی یه سکوت مطلق فرو رفت. ولی بعدش یکهو صدای زمزمه از همه جا بلند شد. سهون معذب لبخند زد و تقریبا پشت زلو مخفی شد
اون به تازگی شاگرد برادرم یی فان شده. مردی که نزدیک بهشون نشسته بود و کلاهی آبی به شکل یه مستطیل بلند روی سرش داشت با صدایی که شبیه به وز وز زنبور بود گفت
جناب وو که هیچ شاگردی رو به سرپرستی قبول نمی کردن
زلو کوتاه خندید و جواب داد
منم از همین تعجب کردم ولی انگار اون برای برادرم خیلی خاصه
یکی دیگه که زن جوانی با جوراب زرد بود گفت
JE LEEST
Prince's wife
FanfictieCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...