وقتی که به قصر برگشتن، چانیول از بکهیون خواست توی اتاق منتظر برگشتنش بمونه و خودش برای توضیح پیش پادشاه و وزیر رفت.
بعد از برگشتنش به اتاق، بکهیون بهش کمک کرد تا روی تخت دراز بکشه و یه بالشتک زیر پای مجروحش گذاشت. روی تخت نشست و نگران به چهرهی گرفتهی چانیول نگاه کرد.
-بهتری؟
-بهترم.
-میخوای در مورد مادر یی فان تحقیق کنی؟
-نه. مشخصه حرفها راست بودن، هیچوقت فکر نمیکردم مادرم همچین آدمی باشه بکهیون.
بکهیون آروم دست چانیول رو توی دستش گرفت و مشغول نوازش روی دستش شد.
-میخوام از ولیعهدی کنارهگیری کنم.
بکهیون متعجب سرش رو بالا آورد، پرسید.
-یعنی چی؟
-از ولیعهدی کنارهگیری میکنم و بعدش باهم از اینجا میریم.
-یعنی میذارن همینطوری بری؟
-نه، احتمالا یه مدت به یه جایی تبعیدم کنن، ولی بعدش میتونیم باهم باشیم.
بکهیون دست چانیول رو ول کرد، اخم غلیظی بین ابروهاش اومد، عصبانی گفت:
-منظورت چیه؟ یعنی چی یه مدت یه جا تبعیدت کنن؟ چرا به جای این کار، فرار نکنیم؟
-نمیخوام مثل ترسوها یه جا قایم بشم، دیگه این کار رو نمیکنم.
بکهیون گیج به چانیول خیره موند و بعد سرپا ایستاد، چند قدم به اطراف برداشت و بعد تقریبا داد زد.
-ازم میخوای چند سال نبودنت رو تحمل کنم؟
-مگه وقتی ولم کردی رفتی نبودنم رو تحمل نکردی؟!
بکهیون شوکه خندید.
-تو الان داری بازم...تو...باورم نمیشه داری بازم بهم سرکوفت رفتنم رو میزنی.
-منظورم این نبود...
-منظورت مشخصه چانیول، نمیخواد یه طور قیافهت رو هاج و واج بگیری انگار که هیچ منظوری از حرفت نداشتی.
-بکهیون محض رضای خدا، یه کم درکم کن. من نمیخوام رو به روی همچین آدمهایی شبیه ترسوها باشم، نمیخوام یه طور رفتار کنم انگار ازشون میترسم. میخوام به خاطر خواستهام به خاطر جفتمون بجنگم.
بکهیون سعی کردی اشکهاش رو کنترل کنه، چشمهاش رو مالید و چند بار لب پایینش رو گاز گرفت.
-بکهیون...
کف دستهاش رو بالا برد و تقریبا نالید.
-هیچی نگو چانیول.
-چرا اینطور میکنی؟! اگه فرار کنیم مجبوریم تا آخر عمرمون مخفی بشیم ولی اگه تبعید بشم فقط چندسال از هم دوریم بعدش میتونیم بدون ترس و دلهره باهمدیگه باشیم، برای همیشه باهمدیگه باشم.
YOU ARE READING
Prince's wife
FanfictionCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...