36 questions of Destiel (Persian translation)

Question 2

هیر وی گو اگین
(*˘︶˘*).｡*♡
__________________________________________

"دوست داری معروف بشی؟! اگه آره چجوری؟!"
این بار دین کارت رو خوند.

کَس سرش رو تکون داد.
ک:"آره، می خوام یه نویسنده‌ی معروف بشم."

د:"پس اینجوری مردم می خوان که بزنن تو صورتت، چون شخصیت های مورد علاقشونو کشتی؟!"

ک:"نه، اینجوری من چیزی رو مینویسم که مردم عاشقش میشن، داستانی که همیشه یادشون میمونه. تازه، اگه معروف بشم مطمئنا کتابم یه فندوم داره، و واقعا دوست دارم باعث به وجود اومدن یه فندوم باشم، اینطوری میتونم یواشکی واردش بشم و شیپ هاشون رو بفهمم و بعد واقعیشون کنم."

د:"این عجیبه."

ک:"فقط وقتی عجیبه که تو زندگی توی یه فندوم رو درک نکنی."

د:"من یه برادر کوچیکتر نِرد دارم، باور کن زندگی فندومی رو درک میکنم."

ک:"اگه تو میگی باشه. تو چی؟! می خوای معروف باشی؟!"

د:"آره و نه."

ک:"...بیشتر توضیح بده خواهشا."

د:"اوک، آقای معلم. می خوام راننده‌ی معروف NASCAR بشم، یا یه همچین چیزی چون خیلی باحاله ولی درامایی که با معروفیت میاد رو نمی خوام. نمی خوام مردم توی گذشتم بگردن و رازهای ترسناک زشتی رو راجبم بفهمن و زندگیم رو باهاشون نابود کنن."

ک:"پس تو معروفیت رو می خوای ولی نه بدبختیایی که باهاش میاد."

د:"دقیقا."

ک:"منطقیه...ولی چرا راننده‌ی NASCAR؟! مگه خیلی خطرناک نیست؟!"

د:"من ماشین هارو دوست دارم. رانندگی رو دوست دارم. بوم. NASCAR. من نمیتونم نقش بازی کنم پس بازیگر شدن توی گزینه ها نیست."

ک:"خواننده شدن چطوره؟! شرط می‌بندم صدای خوبی داری برای خوانندگی. میتونی آهنگ های باب سِگِر رو کاور کنی."

د:"یه نفر نمیتونه به آسونی باب سِگر رو کاور کنه. اون مرد افسانه‌ست."

ک:"الان یه دیالوگ ارباب حلقه ها گفتی؟!"

د:"الان یه دیالوگ ارباب حلقه ها رو فهمیدی؟!"

ک:"...نِرد."

د:"گیک."

__________________________________________

های گایززز
محض اطلاعتون nerd و geek به کسایی میگن که کمیک میخونن، سریال و فیلم میبینن و زندگیه فندومی دارن.
این دوتا اوسکولم جزوشونن😂
هممون یه مشت نِردیم.😌
من خیلی خوشم میاد که اینقدر نِردن و دیالوگای مختلف میگن به همدیگه، خودم فیلمارو به خاطر دیالوگا میبینم.
سوو امیدوارم شما هم مثه من باشین خوشتون بیاد.

Enjoy

Love ya

(◍•ᴗ•◍)♡