"چه موضوعی اون قدر جدیه، که نباید راجبش شوخی کرد؟!"دین پاهاش رو گذاشت رو داشبورد ماشین تا بهش ضربه بزنه و با یه صدای بلند سکوت پارکینگ رو از بین ببره، که باعث شد دوتاشون بپرن.
د:"آم،فک کنم، هر نوع خشونتی. به خصوص سو استفاده. هیچ کس نباید راجبش شوخی کنه، حتی اگه الکی بگن،"
ک:"درست میگی. اوه، و تهدید کردن. نباید به شوخی کسی رو تهدید کنی، اصلا خوب نیست."
د:"موافقم."
ک:"چیز دیگه ای می خوای بگی؟!"
د:"آه، نمیدونم."
کس اطرافشو نگاه کرد.ک:"این ماشین قشنگیه،"
د:"قشنگ، دست کم گرفتنشه. بیبی من خیلی زیباست."
ک:"برا ماشینت اسم گذاشتی؟!"
د:"معلومه که آره، همه باید یه اسم برای ماشینشون داشته باشن. تو نداری؟!"
ک:"راستش برادرام برای ماشینم یه اسم گذاشتن،"
د:"چی هست؟!"
ک:"Pimpmobile"
دین خندید.د:"چرا باید این اسم رو روش بذارن؟!
ک:"چون یه کادیلاک قدیمیه. بهم اعتماد کن به اسمش میخوره."
د:"خوبه،"
کس کنار پاهاش رو نگاه کرد و یه جعبه پر از نوار کاست دید.ک:"این چیه؟!"
کس جعبه رو برداشت.د:"آهنگامن دیگه،"
دوتاشون توی جعبه رو گشتن.ک:"متالیکا، موتورهد؟!"
د:"آهنگای کلاسیک راک رو دوس دارم،"
ک:"بیتلز داری؟!"
د:"آممم،"
دین توی جعبه رو گشت.د:"بفرمااا،"
یه نوار که روش نوشته بود «موردعلاقه های مامان» رو بالا گرفت.د:"مامانم فن شماره یک بیتلزه، اگه یکی از اینا توشون بیتلز باشه، حتما این یکیه."
ک:"میشه بهش گوش کنیم؟!"
د:"آره دیگه،"
دین ماشین رو روشن کرد و آهنگ ob-la-di،ob-la-da پلی شد.د:"سوال بعدی چیه؟!"
__________________________________________
Enjoy
Love ya
(◠‿◕)
YOU ARE READING
36 questions of Destiel (Persian translation)
Fanfiction~ برای یه پروژه، دین وینچستر و کستیل نواک، دو تا غریبه، مجبورن 36 سوال رو با صداقت کامل به هم دیگه جواب بدن. ولی سوالا خیلی شخصین و ممکنه بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردن راجب همدیگه بفهمن و با احساسات بیشتری رو به رو بشن. کتاب اصلی در پیج نویسنده:...