"خانواده شما چقدر بهم نزدیکن و علاقه نشون میدم؟! فک میکنی دوران بچگیت از بقیه مردم شادتر بود؟!"د:"هوف، خب تو جواب اینو میدونی."
ک:"لازم نیست جواب بدی."
د:"نه ،نه، اوکیه. سوالای بدتر از این هم داشتیم."
ک:"درسته."
د:"خانواده من مثل یه دیوار یخی تو قطب شمال، گرم و دوست داشتنیه. و نه، دوران بچگیم اصلا از بقیه شاد تر نبود."
ک:"من دقیقا برعکس توعم، ببخشید."
د:"به خاطر دوران بچگی خوبت عذر خواهی نکن."
ک:"اوک، خب، خانواده من خیلی بهم نزدیکن. لوسیفر با ما زندگی نمیکنه ولی من هنوزم هفته ای دوبار میبینمش. دوران بچگیم خیلی شاد بود. ما بازی می کردیم، خوش میگذروندیم، کارای معمولی که همه بچه ها میکنن رو انجام میدادیم، فک کنم. و رسم و رسوم عجیب داشتیم."
د:"مثل چی؟!"
ک:"این قراره احمقانه به نظر بیاد،"
د:"هنوز دارم گوش میدم،"
ک:"گبریل و لوسیفر یه رسمی رو درست کردن، که تو روز تولد هرکس، همه میتونن یه چیزی رو پیشونیش بنویسن، و تو نمیتونی نگاهش کنی یا بشوریش تا دقیقا بعد از لحظه ای که به دنیا اومدی. برای لوسیفر که ساعت یک صبح به دنیا اومده، آسون بود. ولی برای من که ساعت 6:15 شب به دنیا اومدم، خیلی خوب نبود."
د:"اوه مای گاد، این خیلی خنده دار به نظر میرسه."
ک:"یه روز، باید با کلمات «من بیماری جنسی دارم» روی پیشونیم، تو مدرسه قدم می زدم. با تشکر از گِبریل."
دین از خنده ترکیده بود.
ک:"به خاطرش حبس کلاسی شدم، ولی انتقامم رو گرفتم."
د:"اوه مای گاد، چجوری انتقام گرفتییی؟!"
ک:"سال بعد، روی صورتش با ماژیک صورتی نوشتم «من عاشق رزی اودانِلم. (Rosie O'Donnell)»"
د:"نههههه تو این کارو نکردییی."
ک:"اوه، ولی کردم."
دین بلندتر خندید.__________________________________________
رزی اودانل کمدین معروفیه.
از اونجایی که مثه خودم ممکنه گشاد باشید، عکسش بالا هس.😐😂
نمیدونم چرا مردم خیلی جک میگن راجبش👀Enjoy
Love ya all
(๑˙❥˙๑)
YOU ARE READING
36 questions of Destiel (Persian translation)
Fanfiction~ برای یه پروژه، دین وینچستر و کستیل نواک، دو تا غریبه، مجبورن 36 سوال رو با صداقت کامل به هم دیگه جواب بدن. ولی سوالا خیلی شخصین و ممکنه بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردن راجب همدیگه بفهمن و با احساسات بیشتری رو به رو بشن. کتاب اصلی در پیج نویسنده:...