Question 19

256 72 22
                                    


"اگه میدونستی تا یه سال دیگه میمیری، چیزی بود که بخوای راجب طرز زندگیت عوض کنی؟! چرا؟!"

ک:"متنفرم از کسی که این سوالای فاکی رو نوشته، و کی ترتیبشون رو مشخص میکنه، اوه ماااای گااااددد."

د:"اوه پس گیک فحش هم میده، ممکنه مجبور بشم اسم مستعارت رو عوض کنم."
دین آروم خندید و کَس بهش لبخند زد.

ک:"ولی تو هنوز یه نِردی."

د:"میدونم."

ک:"می خوای اول تو بگی؟!"

د:"باشه، کاملا طرز زندگیم رو تغییر میدادم. مامانم و برادرم رو مجبور میکردم برن با بابی زندگی کنن، اون قبولمون می کنه. یه پرونده علیه پدرم تشکیل می‌دادم، پدر مادرم رو مجبور به طلاق گرفتن میکردم، و بعدشم می‌رفتم به یه سفر جاده‌ای، توی جاده زندگی میکردم، و توی هر ایالت پای می‌خوردم. چرا؟! چون این راه قشنگی برای مردنه."

ک:"به احتمال زیاد، اوردوز پای میکردی و میمردی."

د:"من که مشکلی ندارم، تو چی؟!"

ک:"من ترسیدن از همه چیز رو بس می‌کردم، چون اگه قراره بمیرم، فاک به همه چی."

د:"چرا اینو کلا شعار زندگیت نمیکنی؟! در هر صورت اتفاق میوفته."

ک:"خب تو ازم می خوای که چی؟! بگم فاک بهش انجامش میدم، و بعد واقعا انجامش بدم؟!"

د:"آره، زندگیتو بکن، مرد. هیچ عواقبی وجود نداره."

ک:"هیچ عواقبی؟!"

د:"اوهوم."

ک:"قول؟!"

د:"قول."

کَس شونه هاشو بالا انداخت.
ک:"خب پس فاک بهش، فقط انجامش بده."

کستیل خم شد سمت دیگه‌‌ میز و یه بوسه‌ی سریع روی لبای دین گذاشت و دوباره نشست سر صندلیش و قرمز شد. دین سعی کرد پلک بزنه.

د:"...چیزی نبود که انتظارش رو داشتم، ولی...باهاش اوکیم..."

ک:"خوبه."

د:"ولی اون خیلی سریع بود، برگرد اینجا ببینم."
دین رفت نزدیکش و یه بوسه‌ی درست حسابی روی لباش گذاشت.
د:"این بهتر بود."

ک:"اوک."
کَس قرمزتر شد.

د"اگه از این قرمز تر بشی، روی صورتت مینویسم 'ایست' و می‌ذارمت گوشه‌ی خیابون."

__________________________________________

فِرست کیس و از این حرفا💞

Enjoy

Love ya all

(๑♡⌓♡๑)

36 questions of Destiel (Persian translation)Where stories live. Discover now