"اگه میتونستی تا سن 90 سالگی زندگی کنی، و تا 60 سال دیگه بتونی بدن یا ذهن یه آدم سی ساله رو داشته باشی کدوم رو انتخاب میکردی؟!"دین ابروش رو داد بالا و گفت:"...چی؟!"
ک:"تو 90 سالگی ترجیح میدی بدن یا ذهن یه آدم 30 ساله رو داشته باشی؟!"
د:"خب داریم راجب چه نوع 30 ساله ای حرف میزنیم، چون بعضی 30 ساله ها واقعا هیکل بدی دارن، و من نمی خوام این از اون سوالایی باشه که وقتی انتخاب کردم بعدا پشیمون بشم."
ک:"بیا بگیم، بدن 30 سالگیه بندیکت کامبربچ.(شرلوک خودمون)"
د:"اوه. مای. گااادد."
ک:"مییدووننمم."
د:"من عااششقق بلومبرپول پامپکیناسناچم."
ک:"میدونم، بلندیدورک پوتیتوپچ مورد علاقه خودمه."
د:"مرتیکه خیلی هاته."
ک:"بیش از اندازه هاته."
دوتاشون یکم مکث کردن.
د:"صب کن، تو گی ای؟!"
ک:"واسه چی مگه مهمه؟!"
د:"محض کنجکاوی."
ک:"تو هستی؟!"
د:"نه."
ک:"تو همین الان گفتی بنادیرل کامپرپنتز هاته."
د:"آره میدونم، من کور نیستم، بایم."
ک:"اوه، من گیم."
د:"اوکی... تا حالا شده وارد یه جایی بشی و داد بزنی؛ من اینجام، من کوییرم.؟!"
ک:"نه تو چی؟!"
د:"نه."
ک:"چرا نه؟!"
د:"چون برای زندگیم ارزش قائلم."
ک:"اوچ. برادر من یه بار وارد اتاق شد و گفت؛ من برای برنامه اینجام، جنده هام کجان؟!"
د:"...برادرت شگفت انگیز به نظر میرسه."
ک:"هست."
د:"صبر کن سوال چی بود؟!"
ک:"ذهن یا بدن یه آدم 30 ساله تو سن 90 سالگی؟!"
د:"بدن."
ک:"چرا؟!"
د:"چون اونطوری شکل بنجامین کمرباند میشم."
ک:"خیلی جالبه که اسمش رو در هر صورت میفهمیم و اصلا هم مهم نیست که چه شکلی میگیمش."
د:"این یه حقیقته که باید بهش افتخار کنه. تو چی؟!"
ک:"منم میگم بدن. اونطوری ذهنمم بالغه."
د:"آره، ولی اونطوری چیزارو به راحتی فراموش میکنی."
ک:"آره ولی خیلی چیزا رو میدونم و هنوزم هاتم."
د:"خب پس یه مرد هات،عاقل، پیر و گی. هلو دامبلدور."
ک:"اوه مای گاد."
د:"اشتباه میکنم؟!"
ک:"سرنوشتم این بود که دامبلدور بشم."
د:"آلبوس پرسیوال وولفریک برایان کستیل دامبلدور."
ک:"خیلی خوشحالم که اسم کاملشو میدونی."
د:"کستیل دامبلدور. میتونیم مخففش کنیم به کس دامب. (دامب یعنی احمق)"
ک:"گند زدی بش."
د:"یا بهترش کردم؟!"
ک:"گند زدی."
د:"اوکی..."
__________________________________________
خدایی بندیکت اسمش خیلی سخته😐😂
(BENEDICT CUMBERBATCH)
دوتا احمق منم احمق کردن😂Enjoy
Love ya
ヽ(。◕o◕。)ノ
YOU ARE READING
36 questions of Destiel (Persian translation)
Fanfiction~ برای یه پروژه، دین وینچستر و کستیل نواک، دو تا غریبه، مجبورن 36 سوال رو با صداقت کامل به هم دیگه جواب بدن. ولی سوالا خیلی شخصین و ممکنه بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردن راجب همدیگه بفهمن و با احساسات بیشتری رو به رو بشن. کتاب اصلی در پیج نویسنده:...