«من طلاق میخوام!» این حرف جان درحالیکه تازه یک ماه و نیمه ازدواج کرده، واقعا از ذهن به دوره! مگر اینکه یه دلیل گنده پشتش داشته باشه... و معلومه که دلیلی وجود داشت! بابای وانگ ییبو که ناگهان از ناکجاآباد پیداش شده بود و میخواست پدرناتنیش باشه تا اون دوتا کفتر عاشق رو با انگ "برادر" به هم بچسبونه! روز آپ: شنبهها نویسنده: ♧Fatemeh ویراستار: 𝑨𝑹𝑴𝒀 ژانر: عاشقانه، روزمره، اسمات، فان تاریخ شروع: ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۰ جمعه
31 parts