part37

502 104 69
                                    

حوله به دست سمت حموم میرفت که موبایلش زنگ خورد.
+الو سلام عشقم...

_کجایی پس چرا نمیای؟

به ساعت نگاهی انداخت:هنوز ساعت ۳ تولدت ساعت ۷ شروع میشه.

_ساعت ۷ برا مهموناست، به نظرت دوست پسر آدم نباید زودتر بیاد.

+من تازه از بیمارستان برگشتم.چشم یه دوش بگیرم زود میام.
_الان داری چیکار میکنی؟
+اگه اجازه بدی و قطع کنی دارم میرم حموم.

با دلخوری گفت:مثل اینکه مزاحم وقتت شدم، باشه قطع میکنم.
بدون اینکه منتظر جوابی از جیمین بمونه گوشی رو قطع کرد.
جیمین نگاه متعجبی به موبایلش انداخت:این چرا اینقدر زود بهش برمیخوره!!
سرشو چند باری تکون داد، گوشی رو روی میز گذاشت و وارد حموم شد.

☆☆☆☆☆☆☆☆☆
رو به روی آیینه نشسته بود.
آرایشگرش مشغول سشوار کشیدن موهاش بود.
_به نظرت موهامو یکم فر کنم قشنگ میشه؟

آرایشگر از توی آیینه نگاهی بهش انداخت و کمی با موهاش ور رفت:اوه عجب ایده ای توپیه...چطور به ذهنت رسید!!!

_یعنی میگی بهم میاد؟
+معلومه، عالی میشی...
_پس همینکارو بکن.

+حالا چرا یهویی تصمیم گرفتی؟ هر وقت بهت میگفتم مخالفت میکردی...
_همینجوری ....در واقع یکی بهم گفت، منم خواستم امتحانش کنم.

+اووووو حتما آدم خاصیه برات....عجب خوش سلیقم هست طرف.
تهیونگ لبخند ریزی زدو از توی آیینه به آرایشگر که مشغول درست کردن موهاش بود نگاه کرد.

نیم ساعت بعد
+تموم شد .....ببین خوب شد راضی ای؟
با دیدن خودش توی آیینه دهنش باز بود....واقعا موی فر بهم میاد.

_ممنون عالی شده....فقط میگم به نظرت خیلی قیافم بچگونه نشده؟
آرایشگر دستشو به سمت چونه ی خودش بردو کمی فکر کرد:اومممم به نظر من که نه ولی اگه منظورت از بچگونه کیوت بود باید بگم آره خیلی بانمک شدی....

ولی موهای فرت کاملا با مدل کت و شلوارت مَچه...
فکر کنم امشب بین همه تک باشی.

با خودش گفت:اونی که قراره امشب تک باشه من نیستم ....قطعا توی اون کت شلوار امشب خیلی خو شتیپ میشه.(وای خدااااا چرا اینقدر جیمینو دوست داره🥰)

با یادآوری جیمین به ساعتش نگاهی کرد، ساعت ۶ بود و هنوز جیمین نرسیده بود.
زیر لب غر زد:عوضی میدونستم دیر میکنه....
خواست بهش زنگ بزنه که مادرش وارد اتاق شد.

+واووووو چه پسر خوشتیپ و خوشگلی....
بدو برو کت شلوارتو بپوش حسابی ذوق دارم تو تنت ببینمش.
تهیونگ با دلخوری به سمت اتاق لباساش رفت و بعد از چند لحظه برگشت.
واقعا کت شلوار به تنش نشسته بود.

lost soul(روح گمشده )/MINVWhere stories live. Discover now