حوله به دست سمت حموم میرفت که موبایلش زنگ خورد.
+الو سلام عشقم..._کجایی پس چرا نمیای؟
به ساعت نگاهی انداخت:هنوز ساعت ۳ تولدت ساعت ۷ شروع میشه.
_ساعت ۷ برا مهموناست، به نظرت دوست پسر آدم نباید زودتر بیاد.
+من تازه از بیمارستان برگشتم.چشم یه دوش بگیرم زود میام.
_الان داری چیکار میکنی؟
+اگه اجازه بدی و قطع کنی دارم میرم حموم.با دلخوری گفت:مثل اینکه مزاحم وقتت شدم، باشه قطع میکنم.
بدون اینکه منتظر جوابی از جیمین بمونه گوشی رو قطع کرد.
جیمین نگاه متعجبی به موبایلش انداخت:این چرا اینقدر زود بهش برمیخوره!!
سرشو چند باری تکون داد، گوشی رو روی میز گذاشت و وارد حموم شد.☆☆☆☆☆☆☆☆☆
رو به روی آیینه نشسته بود.
آرایشگرش مشغول سشوار کشیدن موهاش بود.
_به نظرت موهامو یکم فر کنم قشنگ میشه؟آرایشگر از توی آیینه نگاهی بهش انداخت و کمی با موهاش ور رفت:اوه عجب ایده ای توپیه...چطور به ذهنت رسید!!!
_یعنی میگی بهم میاد؟
+معلومه، عالی میشی...
_پس همینکارو بکن.+حالا چرا یهویی تصمیم گرفتی؟ هر وقت بهت میگفتم مخالفت میکردی...
_همینجوری ....در واقع یکی بهم گفت، منم خواستم امتحانش کنم.+اووووو حتما آدم خاصیه برات....عجب خوش سلیقم هست طرف.
تهیونگ لبخند ریزی زدو از توی آیینه به آرایشگر که مشغول درست کردن موهاش بود نگاه کرد.نیم ساعت بعد
+تموم شد .....ببین خوب شد راضی ای؟
با دیدن خودش توی آیینه دهنش باز بود....واقعا موی فر بهم میاد._ممنون عالی شده....فقط میگم به نظرت خیلی قیافم بچگونه نشده؟
آرایشگر دستشو به سمت چونه ی خودش بردو کمی فکر کرد:اومممم به نظر من که نه ولی اگه منظورت از بچگونه کیوت بود باید بگم آره خیلی بانمک شدی....ولی موهای فرت کاملا با مدل کت و شلوارت مَچه...
فکر کنم امشب بین همه تک باشی.با خودش گفت:اونی که قراره امشب تک باشه من نیستم ....قطعا توی اون کت شلوار امشب خیلی خو شتیپ میشه.(وای خدااااا چرا اینقدر جیمینو دوست داره🥰)
با یادآوری جیمین به ساعتش نگاهی کرد، ساعت ۶ بود و هنوز جیمین نرسیده بود.
زیر لب غر زد:عوضی میدونستم دیر میکنه....
خواست بهش زنگ بزنه که مادرش وارد اتاق شد.+واووووو چه پسر خوشتیپ و خوشگلی....
بدو برو کت شلوارتو بپوش حسابی ذوق دارم تو تنت ببینمش.
تهیونگ با دلخوری به سمت اتاق لباساش رفت و بعد از چند لحظه برگشت.
واقعا کت شلوار به تنش نشسته بود.
YOU ARE READING
lost soul(روح گمشده )/MINV
Fantasyنام فیک :روح گمشده نویسنده :crazy of vmin کاپل :minv سلام شما از روح میترسید؟اصلا به روح اعتقاد دارین؟ تا حالا یه روحو از نزدیک دیدین ؟ فکر میکنید دیوونه شدم ... پس دارین اشتباه میکنید . من نه دیوونه شدم نه آدم خیال پردازیم.یکی رو میشناسم که یه شب...