تهیونگ خودشو رو جیمین انداخت اونقدر بهش فشار آورد که جیمین از پشت افتاد رو تخت.
تهیونگم افتاد روش.حالا صورتاشون با فاصله خیلی نزدیک درست مقابل هم بود.
جیمین پوزخند شیطانی زد:یعنی اینقدر دوسم داری؟
تهیونگ به خاطر فاصله نزدیک نفسش بند اومده بود،آب گلوشو قورت دادو آروم از رو جیمین بلند شد.
نشست روی تخت لپاش از خجالت سرخ شده بود.
جیمین لبخندی زد:تا این حد میخواستی با من قرار بزاری؟باورم نمیشه.
تهیونگ عصبی شد :بسه دیگه اینقدر تکرارش نکن.اصلا میخوای همین الان بهم بزنیم.
جیمین دستاشو دو طرف صورت تهیونگ قرار داد از دو سمت کمی فشار داد،لبای ته غنچه شده بیرون زده بود:چه زودم قهر میکنه.
داشت صورت تهیونگ به چپ و راست حرکت میداد که متوجه لبای غنچه ته شد.دستاشو ثابت کرد،خیره به لبای خواستنیه ته شد.
چند بار پلک زد و به خودش اومد.
یهویی صورتش رو ول کرد و سمت دیگه ای نگاه کرد:سر در نمیارم اخه یه پسر چرا باید اینقدر زیاد کیوت باشه.تهیونگ تو مطمئنی پسری؟
تهیونگ که بهش بر خورده بود چشماشو درشت کرد:اصلا معلوم هست چی میگی؟داری بهم توهین میکنی.من دخترم ها...میخوای بهت نشون بدم پسرم.
جیمین چشماشو ریز کرد:اوووووم بدم نمیاد نشونم بدی ولی تهیونگ به نظرت یکم برای این کارا زود نیست ؟
تهیونگ به سمت جیمین حمله ور شد ،دستاشو گرفت و از روی تخت بلندش کرد.
اونو سمت در هول داد:تو خیلی منحرفی ،گمشو بیرون .من دوست پسر بی تربیت نمیخوام.
جیمین در حالیکه از خنده روده بر شده بود بریده بریده گفت:خب خودت گفتی میخوای نشونم بدی.
تهیونگ یهویی گفت:وایسا ببینم یعنی الان واقعا ما داریم قرار میزاریم؟
+شک داری؟چند بار میپرسی؟
_وایسا وایسا قبل از اینکه بری بگوبرای اولین قرار کجا بریم؟
جیمین لبخند زد:هر جا تو بگی.
_اومممم فرقی نداره ،آهان فقط جاهایی که با اون دختره رفتی نباشه.
+تهیونگ خواهش میکنم.من که بهت گفتم نمیخوام تو رابطه م با تو یاد اون باشم .پس چرا باید جاهایی ببرمت که با بیوتی رفتم؟
ته چشماشو دور داد:اَه اینقدر اسمشو نیار ازش خوشم نمیاد.
+آهان بعدا بهت برمیخوره میگم عین دخترایی .چرا اینقدر حسودی؟
YOU ARE READING
lost soul(روح گمشده )/MINV
Fantasyنام فیک :روح گمشده نویسنده :crazy of vmin کاپل :minv سلام شما از روح میترسید؟اصلا به روح اعتقاد دارین؟ تا حالا یه روحو از نزدیک دیدین ؟ فکر میکنید دیوونه شدم ... پس دارین اشتباه میکنید . من نه دیوونه شدم نه آدم خیال پردازیم.یکی رو میشناسم که یه شب...