part20

740 156 178
                                    

توی ماشین توی راه برگشت بودند.جیهوپ و جانکوک از دیدن قیافه هاشون فهمیده بودن یه چیزی این وسط درست نیست ولی فعلا نمیخواستن حرفی بزنن.

تهیونگ با اعصاب داغون داشت رانندگی میکرد .چند باری نزدیک بود تصادف کنن.بهتر دید خودش رانندگی نکنه.گوشه جاده کنار زد .

رو به جیهوپ گفت :جیهوپ میشه تو بقیه راه رانندگی کنی ؟

جبهوپ که فهمیده بود حال تهیونگ اصلا مناسب رانندگی نیست گفت :آره ...آره .بیا جامونو عوض کنیم.

توی ماشین موسیقی پخش نمیشد .تهیونگ سرشو به صندلی تکیه داده بود و چشماشو بسته بود.جیمینم سرشو به سمت پنجره گرفته بود.جانکوک هندزفری تو گوشش بود و به تنهایی آهنگ گوش میکرد.

بالاخره به در خونه جیمین رسیدن و این راه کسل کننده تموم شد.

جیهوپم از ماشین پیاده شد.

ته رو به هوپی گفت : میرسونمت.

هوپ:ممنون، آخه باید یه چیزی از خونه بچه ها بردارم ممکنه یکم طول بکشه خودم برمیگردم.

_باشه پس فعلا بعدا میبینمت.
تهیونگ از جانکوکم خداحافظی کرد .سریع استارت زدو رفت.

کوکی با تعجب رو به جیهوپ کرد:اما هوپی تو که چیزی خونه ی ما نداری؟

جیمین زودتر وارد آپارتمان شد.

هوپی چپ چپ به کوکی نگاه کرد با صدای آرومی گفت:خیلی خنگی مگه اوضاع رو نمیبینی .میخوام ببینم بینشون چه اتفاقی افتاده.

جیمین رو به جیهوپ گفت :ببخش هوپی سرم درد میکنه میرم اتاقم استراحت کنم.

جیهوپ به سمت جیمین رفت و دستاشو گرفت:میدونم فضولیه ولی میشه بگی چه اتفاقی افتاده همه چی خوب بود یهویی چی شد؟

+هوپی الان اصلا حوصله ندادم.
هوپ:میدونم وقت مناسبی نیست ولی فکر کنم حالت بهتر بشه اگه باهامون درددل کنی.

جیمین کلافه از اصرار جیهوپ روی مبل تک نفره نشست.

جیهوپ و کوکیم روی کاناپه روبه روش نشستن.
+چیو میخواین بدونید؟ بابا ما با هم بحثمون شد.

کوک:این که از رفتارتون مشخص بود نابغه برای چی حرفتون شد؟

+پوفففففف دوست فضولم دردسره.هیچی تهیونگ ازم خواست باهاش قرار بزارم.

جیهوپ دست به سینه شد : و؟؟؟؟
+و من ردش کردم.
کوکی عصبانی داد زد:چیکار کردی؟واقعا که احمقی.

+اره من احمقم.حالا که گفتم میزارین برم ؟

هوپ:کجا؟؟؟بشین .دارم باهات حرف میزنم.
من موندم چطوری ردش کردی که اینقدر عصبانی بود.

lost soul(روح گمشده )/MINVDonde viven las historias. Descúbrelo ahora