part19

716 136 183
                                    

تهیونگ کمی سکوت کرد.به مغزش اجازه حلاجی موضوع داد.

+خب اوکی جیمین فهمیدم ،من واقعا شوخی بدی باهات کردم .حق داری ازم ناراحت باشی ولی،این واقعا شوخی خوبی نیست.

چطور ازم انتظار داری باور کنم؟میخوای بگی تو علاوه بر اینکه تونستی یه روحو ببینی،عاشقشم شدی ...واه خودت بگو اگه جای من بودی باور میکردی؟

ج:الان فکر کردی دارم سربه سرت میزارم.یعنی اینقدر بازیگر خوبیم؟چرا باید اینکارو کنم؟

آره بهت حق میدم این خیلی عجیبه ولی حقیقت داره.من فقط فکر کردم چون ما با هم دوستیم بهتره چیزی بینمون مخفی نمونه.

اگه هنوزم فکر میکنی دروغ میگم میتونی از کوکی و جیهوپ بپرسی.جز اون دوتا هیچ کس از ماجرا خبر نداره.همین الان به یکیشون زنگ بزن و بپرس.

تهیونگ پشت سرشو خاروند:توی چشمات دروغی نمیبینم ولی فکر کنم برای قبول کردنش به زمان احتیاج دارم.

و اما، راجب منو اون ...اینکه گفتی از من کیوت تره ...اینو قبول ندارم ....

ج:اولا اون نه و بیوتی ....خودم براش اسم گذاشتم .اون حتی یادش نمیومد اسمش چیه ....دوما هه هه نمیدونستم اینقدر حسودی...

+حسود....نخیرم .اصلا چرا باید به یه روح حسودی کنم.

ج:نمیدونم ،اینو دیگه از خودت بپرس.

از روی تاب بلند شد ودستشو به سمت ته گرفت :بلند شو بریم ، دیروقته.

تهیونگم از روی تاب بلند شد.
کنار هم قدم میزدن.
+راستی جیمین فردا تعطیله، میای بریم پیست دوچرخه سواری؟

ج:پیست؟اومممم بد نیست .بزار به کوکی و هوپیم بگم شاید بیان.

+آره بگو خوش میگذره.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
جانکوک روی مبل لم داده و کتابی توی دستش گرفته بود.
جیمین درخونه رو باز کردوداخل شد.
کوکی سرشو بلند کردو به طرف جیمین برگشت:میبینم که دیروقت میای خونه.

ج:چیه چون سینگل شدی حسودیت میشه؟

+اره خیلیییییی

جیمین به سمت اتاقش رفت بعد از چنددقیقه بیرون اومد.لباسای راحتی پوشیده بود.به سمت آشپزخونه رفت.در یخچال باز کرد ،بطری آب برداشت و یه لیوان اب ریخت.

درحالیکه آب میخورد به سمت مبل اومدو روش نشست.
+چی شد آشتی کرد؟

ج:هوم ...تا الانم با هم بودیم.

کوکی کتابو کنار گذاشت و نشست:اینو که حدس میزدم .مهمش اینه کجا بودین؟

ج:سینما.

+اوووووبرای شروع قرار بد نیست.

جیمین کوسن کنارش رو برداشت و به طرف کوک پرت کرد.

lost soul(روح گمشده )/MINVWhere stories live. Discover now