سئول _ 2019
بعد از بیست روز دنبال کردن پسر؛ بالاخره احساس میکرد میتونه بهش اعتماد کنه.
به محض خروجش از باشگاه رو به منشیش که کنارش نشسته بود گفت: میخوام ببینمش. امروز.*****
با گیجی به دومرد درشت هیکلی که کنارش راه میرفتن نگاهی انداخت و توی خودش جمع شد.
بعد از این همه سال ورزش کردن هنوزم در برابر اونا ریز به نظر میرسید.
اما بازم هیکل جذابش رو به مکعب های کنارش ترجیح میداد.بعد از اینکه پشت در بزرگی رسیدن به داخل هدایت شد و از شر اون دونفر راحت شد.
با دیدن مرد میانسالی که پشت میز نشسته بود با خجالت خم شد و با صدای آرومی سلام کرد.
_بشین. ممنونم که قبول کردی بیای.
بزاق دهنش رو پایین برد و روی یکی از صندلی های پشت میز روبروی مرد نشست. باید میگفت یه جورایی مجبورش کردن که بیاد؟
+آممم...ببخشید...چرا...چرا با من کار داشتید؟
با بالا اومدن نگاه خسته ی مرد حس کرد چیزی توی وجودش تکون خورد.
مثل چند لحظه ی پیش احساس ناامنی نمیکرد ولی بازهم دلیل اونجا بودنش رو نمیدونست._کیم جونگین...درسته؟
+ب.بله آقا.
_به کمکت نیاز دارم.
با شنیدن لحن عاجز مرد با تعجب ابروهاش رو بالا انداخت و گفت: من؟
دستی به موهای گندمی رنگش کشید و آروم سرش رو تکون داد. وقتی دوباره شروع به حرف زدن کرد تعجب توی نگاه پسر جوون هرلحظه بیشتر میشد.
_چندین روزه که شخصا زیر نظر دارمت جونگین. دَرست رو تموم کردی اما کار ثابتی نداری...با تدریس خصوصی و کارهای نیمه وقت زندگیت رو میگذرونی و چهار بار در هفته به باشگاه نزدیک خونت میری..چند ساله که سئول زندگی میکنی و خونه ای که توشی رو از پدربزرگت به ارث بردی.
+د.درسته! اما...چرا../
_آدم های زیادی توی محله ای که توش خونه داری زندگی میکنن...اما فقط تو بودی که تونستم بهش اعتماد کنم. قبل از تو دنبال چند نفر دیگه هم رفتم...اما هیچ کدوم کسی که من میخواستم نبودن. موضوع...درباره ی پسرمه. من به کسی مثل تو نیاز دارم.
همچین آدمی چطوری به کسی مثل کای احتیاح داشت؟ زبونش رو روی لبش کشید و با لحنی که سعی کرد کنجکاویش رو کم کنه پرسید:
چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟مرد جلو اومد و چیزی رو جلوی جونگین گذاشت.
_لطفا بخونش. این قراردادیه میخوام امضاش کنی...اگه پول بیشتری هم میخوای میتونم بهش اضافه کنم. با هرکسی هم که میخوای میتونی مشورت کنی. هرچقدر هم بخوای فرصت داری. فقط لطفا درخواستم رو رد نکن.
CZYTASZ
Sinner Angel 🧚♂️
RomansFiction: Sinner Angel Couple : Kaisoo Genre : Romance, Angst, Fantasy Writer : Honey Bee ......................................................................... کیونگسو هیچ وقت نفهمید چیزی که درگیرش شده نفرینه یا طلسم...اما میدونست هرچی که هست باع...