سرش رو با خجالت خم کرد و با صدای آرومی به مرد مقابلش سلام کرد.
+اوه جونگین واقعا تویی! وقتی بهم گفتن اومدی باورم نمیشد.
لبخند کمرنگی زد و دست دراز شده ی مرد رو گرفت.
_امیدوارم مزاحمتون نشده باشم.
+نه اصلا...برای...کیونگسو اتفاقی افتاده؟
_نه فقط../
+چقدر حواس پرتم! بیا بشین. میگم برات قهوه بیارن.
پشت مبل تک نفره ای که نزدیک به میز مرد بود نشست و سعی کرد جملاتش رو توی ذهنش سازمان بندی کنه.
با برگشتن پدر کیونگسو معذب توی جاش تکون خورد و بزاقش رو با استرس پایین فرستاد.
+خونه رو راحت پیدا کردی؟
_بله.
+وقتی منشیم دفعه ی قبل تورو با کیونگسو دیده بود گفت اوضاع بینتون خوب پیش میره.
میتونست قسم بخوره امیدوارترین یا شاید خوشحال ترین چشم های عمرش رو میتونه توی نگاه مرد ببینه.
_راستش...من میخوام اون قرار داد رو لغو کنم.
لبخند مرد بلافاصله محو شد و سرش رو پایین انداخت.
جونگین حس میکرد کیونگسو این خصوصیتش رو از پدرش به ارث برده.
میتونست به راحتی با نگاه کردن حالات چهره هاشون همه ی احساساتی که اون لحظه درگیرشن رو بفهمه.
خواست حرف بزنه اما با صدای آرومی که شنید متوقف شد.+درک میکنم...احتمالا کنار اومدن با کیونگسو سخت بوده. من چند ساله که میخوام بهش نزدیک بشم اما اون اصلا این اجازه رو بهم نمیده.
_موضوع چیزی که فکر میکنید نیست؛ من...میخوام به عنوان خودم اونجا باشم. نمیخوام هرلحظه حس کنم کارم اینه که حواسم به کیونگسو باشه...خوشحالش کنم یا بخوام چون از شما پول میگیرم کنارش باشم. میخوام به خاطر خودم...چون خودم میخوام هرروز برم پیشش.
پاکت سفید رنگی رو روی میز گذاشت: تمام پولی رو که بهم دادین توی این حساب ریختم...ازش هیچی کم نشده.
لبخند کمرنگی زد و با صدای خوشحالتری گفت: یه روزایی بود که با کیونگسو هیچی پول نداشتیم. اما اون کلی کمک کرد به خاطر همین الان...یه جورایی همکار هم هستیم. تقریبا اکثر وعده های غذاییمون رو باهم میخوریم.
صدای پدر کیونگسو سنگین شده بود. شاید بغض کرده بود؟
+تو...با کیونگسو کنار اومدی؟
*****
مشتش رو به در شیشه ای کوبید و به محض باز شدن در داخل پرید شروع به تکون دادن بدنش کرد و به طرف میز کیونگسو رفت.
_امروز غذا چی بخوریم؟ هرچی که تو بخوای میخرم. بعدشم میتونیم کلی خوراکیه دیگه بخوریم. فیلم چی؟ فیلم هم ببینیم؟ کتاب جدیدی که تازه شروع کردی رو باهم بخونیم؟
ESTÁS LEYENDO
Sinner Angel 🧚♂️
RomanceFiction: Sinner Angel Couple : Kaisoo Genre : Romance, Angst, Fantasy Writer : Honey Bee ......................................................................... کیونگسو هیچ وقت نفهمید چیزی که درگیرش شده نفرینه یا طلسم...اما میدونست هرچی که هست باع...