لعنت زیر لبی ای به فرد مزاحم پشت در فرستاد و با بیرون رفتن از تخت و کشیدن پاهاش روی زمین بالاخره خودش رو به ورودی رسوند.
با باز کردن در و دیدن جونگین چشم هاش بلافاصله گرد شدن و دو قدم برای ورودش عقب رفت.
جونگین با دیدن لوهان با تعجب نگاهی به اطراف کرد و بعد از اینکه دوباره چشمش روی بدن برهنه لوهان افتاد گفت: در واحد اشتباهی رو زدم؟ تو نباید الان توی خونه بغلی باشی؟
+کی برگشتی سئول؟
جونگین بدون اینکه حرفی بزنه وارد خونه شد و لوهان با دیدن چمدونی که همراه خودش میکشید جوابش رو گرفت.
+از فرودگاه اومدی اینجا؟...بهتر بود اول یه سر به خونت بزنی!
_احتمالا اوضاع خونم جالب نیست...گرسنم بود برای همین اول اومدم اینجا.
بدون توجه به لوهان چمدونش رو وسط اتاق رها کرد و به طرف یخچال رفت و هرچقدر که بین دست هاش جا میشدن از خوراکی های داخلش برداشت.
+این سه هفته ای که نبودی بهت گشنگی دادن؟
_تو واقعا نمیخوای یه چیزی تنت کنی؟
لوهان با یادآوری بدن برهنش وحشت زده دستی به لباس زیرش کشید و بعد از اینکه از حضورش مطمئن شد به طرف اتاق دویید.
جونگین نگاه کوتاهی به اطرافش انداخت و با صدای بلندی گفت: سهون کجاست؟
+دانشگاه
_پس تو چرا اینجایی؟
وقتی جوابی نگرفت سیب بزرگی رو برداشت و با نگاه به اطراف شروع به خوردن کرد.
با بیرون اومدن لوهان تکون معذبی توی جاش خورد و نگاهش رو به میز مقابلش داد.
لوهان بی توجه به جونگین روی کاناپه نشست و سعی کرد خودش رو با گوشیش سرگرم کنه.
جونگین نگاه کوتاهی بهش انداخت و با گیر انداختن لبش بین دندون هاش سرش رو پایین انداخت.
اون مطمئنا از کیونگسو خبری نداشت اما جونگین نمیتونست جلوی خودش رو برای پرسیدن بگیره.
_توی این...مدتی که نبودم به خونمم سر زدین؟
+من نه اما سهون یه بار رفت.
_خب؟
+همین! خوراکی هایی که داشتی رو آورد تا باهم بخوریم.
سرش رو تکون داد و با دادن نگاهش به اطراف سعی کرد سوال بهتری بپرسه.
_لوهان...تو از کیونگسو خبری نداری؟
+نه! چرا باید داشته باشم؟
_یعنی میگی سهون هیچی درباره اتفاقی که افتاده به تو نگفته؟
أنت تقرأ
Sinner Angel 🧚♂️
عاطفيةFiction: Sinner Angel Couple : Kaisoo Genre : Romance, Angst, Fantasy Writer : Honey Bee ......................................................................... کیونگسو هیچ وقت نفهمید چیزی که درگیرش شده نفرینه یا طلسم...اما میدونست هرچی که هست باع...