Part 20 🧚‍♂️

135 63 62
                                    

+نه...فکر کنم اشتباست.

جونگین با ضربه ی آرومی که به صفحه ی لپ تاپ زد به عکس روی صفحه اشاره کرد.

_نه کیونگسو خودش گفته اینکارو کنیم.

+شاید نباید اینطوری تا کنیم...آخه اون گوش داره برای ما نداره.

_حداقل برای ما بال داره!

+جونگین سگا بال ندارن! این غلطه.

_کیونگسو دیگه داری سخت میگیری!

+من سخت نمیگیرم! اینکه سگا بال ندارن یه حقیقت واضحه!

_باشه. بیا یکی دیگه درست کنیم.

کیونگسو نگاهی به کاغذ رنگی های اطرافش کرد اما با ندیدن رنگ موردنظرش دوباره ناامید به طرف جونگین برگشت: دیگه قهوه ای نداریم! فقط یدونه آبی مونده.

_خب با همون درست میکنیم!

+جونگین اون رنگ برای سگا نیست.

با حرف کیونگسو چشم هاش رو توی کاسه چرخوند و سعی کرد از بین کاغذرنگی های پاره شدن تیکه ی سالمی پیدا کنه.

_خب نباشه! حتما نباید همرنگ بقیه ی سگا درست کنیم!

+اما آبی برای ماهی بود. میخواستم ماهی هم داشته باشیم.

با شنیدن لحن غمگین کیونگسو با لبخند بهش نگاه کرد و بعد از بهم ریختن موهاش سرش رو بالا و پایین کرد.

_باشه. با اون ماهی درست میکنیم.

با دور شدن دست جونگین سر کیونگسو هم کمی جلوتر رفت تا از جدا شدنشون جلوگیری کنه اما وقتی تلاشش برای بیشتر نوازش شدن رو ناموفق دید ناامیدانه سر جاش برگشت و اولین جمله ای که به ذهنش اومد رو روی زبون آورد.

+دیروز رفتم دیدن پدرم.

با شنیدن حرف کیونگسو دست از کار کشید و با تردید بهش چشم دوخت. دست خودش نبود که هربار با یادآوری اون مرد مضطرب میشد.

_خب؟...حرف زدین؟

+آره...باید درباره ی یه چیزی باهاش حرف میزدم.

_درباره چی؟

لب هاش رو توی دهنش کشید و سرش رو به دوطرف تکون داد.

+مهم نیست. به هرحال خوشحال بود که برگشتم خونه.

_کیونگسو...مهمه که ما چرا دوستیم؟

+چی؟

_برات مهمه اگه بفهمی دوستی ما دلیل خاصی داره؟

+دلیل؟ چه دلیلی؟

_فقط همینطوری دارم میپرسم.

+چرا باید دلیل داشته باشه؟

_فقط بگو اشکالی داره؟

+وقتی دلیلش از بین بره دوستیمون هم از بین میره؟

به سرعت سرش رو به دوطرف تکون داد و هول شده جواب داد.

Sinner Angel 🧚‍♂️Where stories live. Discover now