Chapter 17

175 33 13
                                    


صبح با تکون های دستی به خودم میام...چشمام رو به زحمت باز میکنم.

کلر رو بالا سرم میبینم...لبخندی میزنم و روی کاناپه میشینم

_جونم عزیزم؟ چی شده؟

با خجالت میگه

+ عمو میخوام، برم دستشویی.

دستشویی رو بهش نشون میدم و خودم هم به زحمت از جام بلند میشم...خمیازه ای می‌کشم...هنوز خوابم میاد اما هرچی خوابیدم بسه...باید برم مایکل رو بیدار کنم اگه قرار باشه کلر رو ببرم پیش داداشش رو ببینه پس نمیتونم داخل بیمارستان برم، باید مایکل رو هم با خودم ببرم.

با صدای کلر به خودم میام.

+ عمو منو می‌بری پیش داداشم؟

میدونستم دیر یا زود این سوال رو میپرسه، لبخندی میزنم و میگم

_ آره عزیزم، اما بهتره قبلش یه دوش بگیری و لباسای خوشگلی که دیروز با هم خریدیم رو بپوشی، بعد صبحونه با من و عمو مایکل میریم تا داداشی رو ببینیم.

با خوشحالی میگه

+ آخ جون، راستی عمو، مامانی رو هم میتونم ببینم؟

با ناراحتی‌ میگم

_ نه گلم، فعلا نمیشه، چند روزی باید صبر کنی تا حال مامانت کاملا خوب بشه.

ناراحت میشه، اینو از آروم شدن یک دفعه ایش میفهمم، برای اینکه حواسش رو پرت کنم میگم

_ بعد از اینکه داداشت رو دیدی باهم میریم یه عروسک خوشگل بخریم، بعدش هم میریم پارک باهم بازی کنیم نظرت چیه؟

چشماش از خوشحالی برقی میزنه و میگه

+ عالیه، حتما خیلی خوش میگذره.

_ پس بدو بریم حموم.

خودم لباسام رو در نمیارم، کلر رو می‌شورم و با حوله خشکش میکنم و میگم

_ برو لباسایی که رو تخت گذاشتم رو بپوش تا منم یه دوش بگیرم.

با خنده میگه

+ باشه عمو.

خودم هم سریع دوش میگیرم و میام بیرون میبینم لباساش رو پوشیده ولی نتونسته زیپ لباسش رو بالا ببره تا منو میبینه میگه

+ عمو دستم نرسید زیپش رو بالا ببرم.

زیپ لباسش رو بالا میبرم بعد موهای بلند طلاییش رو شونه میکنم و براش خرگوشی می‌بندم، خیلی خوشگل شده، خم میشم و محکم لپش رو می‌بوسم.

_ چه خوشگل شدی خانم خانما.

می‌خنده و چیزی نمیگه و به سمت در می‌ره...لبخندی میزنم...وقتی از اتاق خارج میشه خودم رو حاضر میکنم... از اتاق خارج که میشم کلر رو میبینم که کنار در اتاقم ایستاده‌... با دیدنم لبخندی میزنه، متقابلاً لبخندی بهش میزنم و دستمو سمتش دراز میکنم، با خوشحالی دستم رو میگیره...با همدیگه به سمت آشپزخونه میریم که مایکل رو میبینم که داره صبحونه رو آماده می‌کنه.

In the arms of kindness (Destiel/Michifer/Sabriel)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora