این سری بیشتر تر تر نوشتم تا زودتر تر تر برسیم به جاهای دوست داشتنیش🚶♀️🚶♀️ووت یادتون نره ♥️**************************
صبحشون چندان خوب شروع نشده بود ، چون مامان بکهیون مدام گریه میکرد و حتی باعث شد از گریه اش بکیان و بکهیونم به گریه بیوفتن و اون وسط جونگین بیچاره ، بی پناه بمونه ، چون بابای بکهیون صبح زود از خونه زده بود بیرون تا به یه کاری که مونده بود برسه .
به هر زوری بود خانم بیون رو آروم کردن و از خونه زدن بیرون و حالا جاش جونگین داشت به فین فینای بکهیون گوش میداد .
شیشه رو پایین داده بود و دستش رو تکیه ی پنجره کرده بود .
گذاشت بادِ سرد از لای موهاش رد بشه تا یکم حالش جا بیاد اما نمیتونست برای اخم بین ابروهاش کاری بکنه .
_نمیخوای بس کنی ؟! هیچی حتی معلوم نیست و تو انقد بزرگش میکنی ؟! بابات اینجوری ببینتت نمیزاره...در ضمن انقدر بچه نباش...
+خیلی متاسفم که اینو میگم...اما من یه بچه ام
بکهیون تیکه اخر حرفش رو با صدای تو دماغی داد زد و نگاه جونگینِ شوکه سمتش اومد .
_اوکی ، بچه ای ، اما وضع بکیان از تو بهتره
+سعی نکن سر به سرم بزاری
_مردم دنبال یه چنین فرصتن ، اونوقت ببین جنابعالی چه برنامه ای برامون چیدی
بکهیون با تخسی روش رو برگردوند سمت بیرون و با عطسه ای که کرد جونگین هوف کلافه ای کشید و شیشه رو بالا داد .
_انقدر بدت میاد با من بیای که کل هفته ی گذشته رو داشتی با بابات بحث میکردی ؟!
+بخاطر این نیست
_پس میخوای بگی ازم متنفری ؟! حتی انکارشم نمیکنی ؟!
جونگین با تلخند گفت و با حرص فرمون رو فشرد .
+توهم نزن...من ازت بدم نمیاد
_پس چته ؟!
+لعنت بهت حتی خودمم نمیدونم چمه
بکهیون داد زد و دوباره بلند شروع کرد به گریه کردن و جونگینِ شوکه فقط تونست ماشین رو کنار بزنه و بهش خیره بشه .
_واقعا داری میترسونیم
+نمیدونم بخدا ، ولی هر شب کابوس میبینم...نمیدونم ، نمیدونم ، نمیدونم چمه...
گیج ، چند بار تکرار کرد و سرش رو که درد گرفته بود با دستاش فشرد .
_اروم باش بک !! اگه نمیخوای مجبور نیستی...من کی ام که بخوام مجبورت کنم ؟!
بکهیون آروم تر شده بود و حالا فقط با صورت خیس و هق هق نگاهش میکرد .
_مجبور نیستی...جدی میگم...کی میخواد مجبورت کنه ؟!
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Fanfic✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...