ووت
نظر
فالو
یادتون نره ❤️**************************
با رسیدن به اسکلهای، لوهان اخمی از روی تعجب کرد و بعد از نگاه کردن به فضای بیرون با تعجب برگشت سمت سهون و سوالی نگاهش کرد.
سهون خودش رو کنترل کرد تا نخنده و فقط از ماشین زد بیرون.
لوهان گیج شده به دنبالش از ماشین زد بیرون و با قدمهای حرصی مردی رو که چند قدمی ازش دور شده بود رو دنبال کرد و خودش رو بهش رسوند.
+یاااا اوه سهون اصلا شوخیه قشنگی نیست...
لوهان با عصبانیت از یه جایی به بعد دیگه دنبالش نکرد و سر جاش متوقف شد و با حرص مشتهاش رو دو طرف بدنش فشرد.
سهون با تکخند سمتش برگشت.
_کاری نکردم که؟! فقط یه کشتیه بچه...نکنه میخوای بگی ازش میترسی؟!
+جنابعالی خوب میدونی من ازش میترسم و با این حال باز منو کشوندی آوردی اینجا؟!
_بس کن لوهان...بچه نباش...قراره کلی خوش بگذرونیم...
سهون گفت و چشمک دیوثی زد و به سمتش قدم برداشت.
لوهان اما با حرص لب روی لب فشرد و با نزدیکتر شدن سهون عصبی روش رو ازش برگردوند و سمت ماشین پا تند کرد.
سهون بلند بلند شروع کرد به خندیدن و سمتش دوید و تو یه حرکت پسرک شوکه رو بلند کرد و روی شونهاش انداختش.
+یاااا اوه سهون ولم کن وگرنه بد میبینی...
داد زد اما قدمهای مرد بزرگتر سریعتر شد و ناچار به وحشی بازی شد.
+یاااا گفتم بذارم زمیییین...بخدا منو ببری تو اون آلت قتاله سکته میزنم اوه سهووووون...یاااا...
لوهان پشت هم فریاد میزد و به پشتش مشت میکوبید و حتی گاهی از باسنش چنگ میگرفت اما انگار نه انگار.
سهون بلند بلند میخندید و همون طور هم قدمهاش بلندتر و سریعتر میشدن و بالاخره با صدای برخورد پاشنهی کفش مرد بزرگتر روی پلی که به کشتی ختم میشد غذاهای معدهاش که چیزی هم نبودن به سمت دهنش حرکت کردن و حالت تهوع گرفت.
+یااااا بخدا دارم بالا میارممم...
نعره کشید و بلافاصله سهون پایین گذاشتش.
تا خواست بدون اینکه به اطراف نگاه کنه و به سمت راهی که ازش اومده بودن بدوه جلوی چشمهای معصومش دید که اون پل از کشتی جدا شد و حرکت ترسناک اون ابوطیاره باعث شد با وحشت خودش رو تو بغل مرد بزرگتر فرو کنه و بهش بچسبه.
+اوه سهون هیچ وقت بخاطر این کار نمیبخشمت...
_دلت میاد؟!
سهون با لبهای آویزون که از دید پسر کوچیکتر دور موند نالید و محکمتر لوهان رو تو بغلش فشرد و به فضای چراغونی جلوش که انتظارشون رو میکشید خیره موند تا نفسهای پسر تو بغلش آروم بشه و کمی ازش فاصله بگیره.
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Hayran Kurgu✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...