ووت
**************************
آروم لای پلکهاش رو باز کرد و به اطراف نگاهی انداخت.
روی تختِ چانیول بود و جاش مثل همیشه گرم و نرم.
نگاه کنجکاوش رو به دنبال صاحب اتاق به اطراف چرخوند و وقتی چانیول رو پیدا نکرد با ناامیدی پلک خستهای زد.
دقیق یادش نمیومد که چه بلایی سرش اومده اما تصویر محوی از پارک مینفو به یاد داشت که تهدیدش میکرد و همین بهش استرس میداد.
با به صدا در اومدن در اتاق ترسیده چشمهاش رو باز کرد و به مردی که در کمال خونسردی و با لبخندی به لب سمتش میومد نگاه کرد.
+چ...چان!!!
_راه خوبی رو واسه راه انداختم انتخاب نکردی جوجه...
چانیول بلافاصله با رسیدن کنارش گفت و سینی تو دستش رو روی میز کنار تخت گذاشت و روی پسر درازکش شده خم شد و بوسهی عمیقی به پیشانیش زد.
آروم عقب کشید و همزمان با نفس عمیقی که کشید نگاهش رو تو نگاه بکهیون فیکس کرد.
_دلم برای چشمات تنگ شده بود...
+چ...چان...
بک با بغض گفت و دستهای کرخت شدهاش رو بلند کرد و دور گردن مرد بزرگتر پیچوند و چان رو مجبور کرد روی تخت دراز بکشه و تو بغل بگیرتش.
_خوبی الان؟!
+نمیدونم...شبیه خوابه...
_میخواستم سورپرایزت کنم اما بخاطر اتفاق دیروز یهو همه چیز به هم ریخت...
+یعنی چی؟!
با حرف چانیول، بک آروم عقب کشید و با چشمهای درشت شده و سوالی نگاهش کرد.
_خیلی وقته میتونم راه برم ولی خواستم بهتر بشم بعد بهت بگم...
+خیلی...خیلی بدجنسی...
بک گفت و با گریه دوباره چانیول رو بغل کرد.
تو گردن مرد بزرگتر هق میزد و چانیول رو دیوونه میکرد.
چان آروم پشتش رو نوازش میکرد و به افکار خودش سر و سامون میداد.
_دیگه نمیذارم نوک انگشتشم بهت بخوره...
+چان...بیا از اینجا بریم...بریم یه جایی که هیچکی نباشه...فقط منو تو باشیم...دیگه نمیکشم...
_میریم...میریم...
چانیول زیر گوشش زمزمه کرد و بوسهای به لاله گوشش زد.
+بقیه کجان...
چانیول با یادآوری اتفاقی که برای لوهان افتاده بود آهی کشید و بدون جواب دادن شروع کرد به بوسههای ریز زدن به صورت پسر تو بغلش.
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Hayran Kurgu✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...