✴️ part:19 ✴️

751 162 55
                                    

ووت و نظر یادتون نره❤️
تو اینستا هم رقص جدید گذاشتم برین تماشا😂🚶‍♀️
شیطونی داریم😈 اونم چانبک...
         
           **************************

چند دقیقه ای میشد که بیدار شده بود و داشت به صورت غرق خواب بکهیونش نگاه میکرد.

لبخندی بخاطر اخم بین ابروهای بکهیون زد و دست آزادش رو به گونه ی نرمش کشید.

دستِ زیرِ سرِ بکهیون که خواب رفته بود رو تکونی داد و یکم دورِ بدنِ بکهیون پیچوندش و به خودش نزدیک ترش کرد.

بوسه ای به لب های نیمه بازش زد و از فاصله ی نزدیک به صورت زیباش نگاه کرد.

لبخندی زد و گذاشت نفس های گرم بکهیون تو صورتش پخش بشه.

چند دقیقه ی بعدی رو هم به گوش دادن صدای نفس هاش مشغول شد تا اینکه بک ناله ی ترسیده ای توی خواب کرد و تکون محکمی تو بغلش خورد.

چانیول شوکه ابروهاش رو بالا داد و محکم تر تو بغل فشردش.

+نه...

بکهیون دوباره ناله کرد و تقلا هاش بیشتر شد.

با دیدن قطره اشکی که از چشم هاش بیرون ریخت اخم کرد.

_عشقم؟! بک؟! داری خواب میبینی...پاشو عزیزم...

بکهیون رو تکون داد تا بیدارش کنه و بیشتر از این اذیت نشه اما بکهیون بازم تقلا کرد و واضح تر ناله کرد.

+بابا...نه...بابا...نه...نه...نه...

آخرین تقلاش مصادف شد با داد بلندش و از خواب پریدنش.

شوکه و با چشم های اشکی به چانیول خیره شد و بعد چند ثانیه با یادآوری خوابی که دیده بود شروع کرد به گریه کردن و خودش رو محکم تو بغل چانیول انداخت.

+چانیولااااا...

_هیییششش فقط یه خواب کوفتی بود...

+بابام...مطمئنم یه چیزیش شده...توروخدا کمک کن برممممم...

با گریه التماس کرد و چانیول برای آروم کردنش شروع کرد به بوسیدن تمام صورتش.

_اروم باش عشقم...میریم...میبرمت پیش بابات...فقط آروم باش...

چانیول گفت و محکم بغلش کرد و لب های خیس از اشک و شور بکهیون رو تو دهن گرفت و محکم مشغول میک زدنش شد.

بکهیون حالا فقط هق هق میکرد و جواب بوسه های چانیول رو میداد.

با آروم شدن بکهیون، چانیول عقب کشید و درحالی که کف دستش رو روی گونه ی خیسش گذاشته بود شیفته نگاهش کرد.

_خوبی عشقم؟!

+اهم...

بکهیون هقی زد و آب دماغش رو بالا کشید.

چانیول با این کارش خندید.

_کیوت ترینی...

گفت و باعث شد بکهیون هم با گونه های قرمز شده بخنده.

✴️wake up and save me✴️[کامل شده]Where stories live. Discover now