فالو یادتون نره ♥️
ووت یادتون نره❤️
معرفی به دوستان یادتون نره❤️😂
یادتون نره دوستون دارم**************************
چهار روز از دزدیده شدنش گذشته بود و همچنان تو اتاقش زندانی بود .
تمام مدت روی تخت دراز کش شده بود و اونقدر گریه کرده بود که دیگه چشم هاش نمیدید .
اونقدر داد زده بود که توی تلاش های آخر دیگه صداش در نمیومد .
دستش رو همون روز یه دکتر اومد آتل بست و بدون توجه به درخواست کمک بکهیون رفت...
نتونست در مقابل نخوردن غذا مقاومت کنه و تو هر وعده یکم از غذاهایی که براش میاوردن میخورد ، ولی خیلی واضح تو همین چهار روز لاغر شده بود و استخون های صورتش معلوم شده بودن .
از خستگی حتی نای پلک زدن هم نداشت .
روی تخت دراز کش شده بود و دستاش دو طرف بدنش باز شده بودن و با نفس های کند به سقفِ بلند خیره بود .
با شنیدن صداهایی ، آروم از جاش بلند شد و به اطراف نگاه کرد .
هوا تاریک شده بود ، ولی حتی بلند نشده بود تا برق ها رو روشن کنه .
با درد وحشتناکی که تو دستش پیچیده بود ، نفس عمیقی کشید و از جاش بلند شد و مستقیم سمت در شیشه ایِ تراس رفت .
همه ی در ها رو روش قفل کرده بودن ، چون یه بارم تلاش کرده بود خودش رو پرت کنه پایین !!
چسبید به شیشه و خیره ی نورِ چراغِ ماشین هایی شد که داشتن از حیاط خارج میشدن .
نفسش رو روی شیشه ها کرد و یکم فاصله گرفت و روی بخارش شروع کرد به نوشتن .
عقب کشید و به نوشته ی خودش نگاه کرد .
+پارک...چانیول
با آهی ، آروم زمزمه کرد و برگشت و فضای تاریکِ اتاق رو از نظر گذروند .
ذهنش خالیه خالی بود و فقط وسطش یه اسم حک شده بود .
"پارک چانیول "
سمت دستشویی رفت و خواست درش رو باز کنه که خیلی یهویی نگاهش به دری افتاد که اصلا تا بحال بازش نکرده بود .
روز اول میخواست بازش کنه ، اما با اومدن اون خدمتکار نشد .
اخمی بین ابرو هاش نشست و یکم بی حرکت موند .
شاید اتاق لباسی چیزی بود ؟! ها ؟! کمد ؟!
ولی کنجکاوی ای که یهو اومده بود سراغش بیخیالش نشد ، بخاطر همینم سمتش رفت و با تردید دستگیره اش رو پایین داد و در باز شد و برخلاف چیزی که تصور میکرد نوری وارد اتاق شد و شوکه اش کرد .
با پیچیدن صدای آشنای سوت زدن یه بار درمیون دستگاه حس کرد فشارش افتاده و حالش بد شده .
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Hayran Kurgu✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...