ووت و نظر 💙
**************************
آروم به صدای نفس های مرتبش گوش میداد و منتظر تماس شیومین بود .
تقریبا یک ماهی شده بود که کریس به این وضع دچار شده بود .
بعد از اون تصادفِ کذایی که دست بر قضا خیلی خوب هم ماست مالی شده بود ، رفته بود تو کُما و هنوزم با اصرار به خوابِ نباتیش ادامه داده بود .
_لعنت بهت که اینقدر بی عُرضه ای...فقط یه کار ازت خواستم ، ببین چجوری گند زدی به همه چیز...
سهون همون طور که خیره به کریس بود زمزمه کرد و چشم های خسته اش رو ماساژ داد .
با به صدا در اومدن تلفنش فوری تماس رو وصل کرد .
_پسر...دیر کردی...منتظرت بودم !!
+ببخشید ، ببخشید...یه خورده کار پیش اومد...خوبی ؟! کریس چطوره ؟!
_خوبم...کریسم...مثل قبله...هیچ تغییری نکرده...
+امیدواریم زودتر سلامتیش رو به دست بیاره...از لوهان چه خبر ؟!
_هیچی...لال مونی گرفته...
+اذیتش نکن...نرمش کن...اینو بدون ما نمیدونم چی از سر لوهان گذشته...قضاوتش نکن ، اون عوضی یه آدم عادی نیست ، ممکنه هر کاری از دستش بر بیاد...راستش...من احتمال میدم پایِ یکی دیگه وسط باشه که لوهان انقدر میترسه...
_یعنی چی ؟! چجوری این حرفو میزنی ؟!
+تجربه ثابت کرده اگه تو اینجور موارد قضیه راجب خودت باشه راحت تر باهاش کنار میای و فداکاری میکنی ، اما اگه پای عزیزی درمیون باشه هر آدمی سخت تر میشه...
سهون گوشی رو بین انگشت هاش فشرد و با اخم به کریس نگاه کرد .
درسته...
پای چانیول و کریس وسط بود که انقدر دیوونه شده بود...
پس برای لوهان هم...
+سعی کن آرومش کنی...باید دنبال یه راه حل دیگه باشیم...اگه فقط لوهان یه کوچولو حرف بزنه کلی کارمون راه میوفته...
_باشه ، بزار ببینم چه کاری ازم بر میاد...
+مواظب خودت باش...فعلا...
_فعلا...
با قطع شدن تماس دوباره متفکر به کریس خیره شد .
_چی رو داری ازم قایم میکنی لوهان ؟! چی ؟!
___________________________________
+چطوره ؟! حال میکنی ؟!
_هم...
+من خودم هیچ وقت تا اینجا ها نیومدم...
بکهیون با لحنِ سرخورده ای گفت و باعث شد چانیول هم دِپ بشه .
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Fanfic✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...