ووت یادتون نره💙( ووت فیک نزدیکه 1k ☹یک کا کنین😁😚)
روز آخر بود.
تا ساعتی دیگه دوباره به سمت سئول حرکت میکردند.
تمام دیشب تا همین لحظه که به سمت جنگل مجاوره رودخانه میرفت با افکارش درگیر بود.
همیشه اولین اعتراف ها سخت بود. کلا همیشه انجام اولین ها دشواره!
درست مثل الان که از دور به کریسی که روی ننویی* نزدیک رودخونه دراز کشیده بود و تاب ملایمی میخورد.
برای نزدیک شدن و گفتن حرفش و شاید درخواستش دلهره ی عجیبی داشت. درخواستی که شاید هنوز برای بیان کردنش هم با خودش کنار نیومده بود.
اگر رد میشد؟! اگر میخندید و میگفت از مردها خوشش نمیاد؟! چه به روز غرور و مردانگیش میرفت؟!
این مسائل دقیقا همان چیزهایی بودند که باعث میشد از گرایشش بیزار باشد.
ذاتا آدم ترسویی نبود ولی قبول نتیجه و ریسک اینکار....!
همیشه گوشه ای در ذهنش از این رد شدن ها میترسید. از تحقیر شدن میترسید و ای کاش مثل چانیول جرات جلو رفتن رو داشت.
درخواست غیر مستقیم کریس برای رفتن از کمپانی ترسانده بودش؛ از این که روزی تو راه رو و سالن ها کریسی نباشه، حالشو٫ دلشو میلرزاند.
اصلا خیلی ها پیشنهاد میدن و شاید رد بشن منم یک از اونا...!دستهاشو برای قدرت دادن به خودش مشت کرد و سرشو بالا آورد و به کریس که چشمانش روی هم بود نگاه کرد.
به سمتش حرکت کرد و راه های پشیمانی و عقب نشینی رو برای خودش بست.
بدون اینکه صدایی در بیاره گوشه ی ننو نشست و برعکس و رو به روی کریس لم داد.کریس با تکان ناگهانی ننو وحشت زده چشم باز کرد.
تصمیم داشت فریادی از عصبانیت روی آن فرد تازه وارد بکشد که با دیدن سوهو که حالا برعکسش نشسته بود چشمانش از تعجب درشت شد.
ننو بخاطر وزن اضافه کمی پایین تر رفت و بخاطر جای تنگ پاهاشون کاملا بهم چسبیده بود.
کریس ابرویی بالا انداخت.-چی شده مدیر کیم؟ میخواین بلند شم بتونین راحت از ننو استفاده کنین؟
سوهو نگاهشو از سمت رودخونه ی آروم، به چشمهای کریس داد:
+ فکر کنم میخواستی اگر اینجا بیام میونی صدام کنی نه مدیر کیم؟!
کریس بهت زده به سوهو نگاه کرد، شاید به دنبال ردی از شوخی٫ اما پسر مقابلش زیادی جدی بنظر میرسید.
- مدیر کیم...؟!
+ کریس؟
-بله؟
سوهو برای پنهان کردن استرسش یک دستش رو دور بند ننو سفت کرد. بدون اینکه نگاهشو بگیره از استرس اب دهانش و پایین داد.
+ از من خوشت میاد؟
کریس به سرفه افتاد. آرام تر که شد کمی در جایش جابه جا شد که نتیجش تاب خوردن ننو بود.
-م...منظورتون چیه؟
سوهو از نسیمی که بخاطر تاب خوردن ننو به صورتش میخورد کمی آرام تر شده بود:
YOU ARE READING
ภєvєг Ŧคll เภ l๏vє <ᶠᵘˡˡ>🍃
Fanfiction♧فیکشن: هرگز عاشق نشو ♤کاپل: چانبک ، سهبک ،کریسهو،هونهان ♧ژانر: رومنس، اسمات،برشی از زندگی نویسنده: Rahaˢᴴᴵᴹᴹᴱᴿ NC +18 🔞 خلاصه: برای بیون بکهیون ، همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا قبل اون روز. یعنی روز لعنت شده ای که توی وان حموم، دراز کشید و هوس سکس...