لطفا 🌟 ووت بدین💙 خوشحالم‌میشم نظراتتون رو برام بفرستین😘🎻
━━━━━━━━━━
چانیول با دیدن عکس العمل عجیب بکهیون وا رفت.
بکهیون باهر چیزی که مربوط به آشکارا شدن رابطشون میشد مشکل داشت و این موضوع جدا از این که باعث اذیت شدنش میشد، هرروز و هر دفعه عجیب تر بنظر میرسید.
شاید اگر ادعای عاشقی نمیکرد درکِ علت این رفتارهایش قابل قبول تر میشد.
اما بکهیون خیلی واضح اعلام کرده بود عاشقش شده و حالا مسلما انتظار داشت رابطشون به صورت رسمی اعلام بشه اما مثل اینکه باز هم اشتباه کرده بود.
عصبی و دلخور با دیدن قدم های نامتعادل بکهیون که از زیر دست های کریس و خودش در اومده بود و به سمت در میرفت با وجود ناراحتی که ازش به دل گرفته بود، نگران به سمتش رفت و بازوهای تقریبا باریکشو گرفت.
- داری کجا میری با این حالت؟
کریس: رییس پارک...
چانیول با غیض زیرچشمی بهش نهیب زد:
-ساکت باش.
بکهیون دستشو بالا آورد تا دستشو از زیر دستِ چانیول خارج کنه، با صدایی که به زور به گوش میرسید نالید:
"ول کن لطفا چان..."
بکهیون با دیدن چهره بهم ریخته ی چانیول دلشکسته و بدون توجه به حضور لوهان دستشو بالا آورد و روی صورت چانیول گذاشت.
"لطفا چان, حالم خوب نیست."
دستشو کشید و تلوخوران که حال بدش رو فریاد میزد بیرون رفت.
چانیول نگران دوباره به سمتش راه افتاد که دست لوهان روی شانه اش نشست.
کاملا حضور آدم های داخل اتاق رو فراموش کرده بود.
بکهیون که از پیچ راه رو غیب شد دوباره خواست دنبالش بره اما لوهان باز هم نگهش داشت.
_ من میرم پیشش.
-اما...
_نگران نباش.
- لو؟
-اتفاقی بین شما دوتا افتاده؟
لوهان دستشو از روی شانه چانیول برداشت.
_بعدا درموردش باهم حرف میزنیم.
و بدون توضیح اضافه ی دیگه ای از در خارج شد و به سمت راهِ رفته بکهیون حرکت کرد.
چانیول به سمت تنها افراد حاضر چرخید. حس بدی داشت. انگار اتفاقی افتاده بود یا درحال وقوع بود و همه جز خودش از آن مطلع بودند و این موضوع عصبیش میکرد.
آدم دست به دعا برداشتن نبود ولی شاید برای اولین بار در دل التماس کرد موضوع اونی نباشه که بکهیونش رو از دست بده.
- کریس وو؟
کریس با ناگهانی صدا شدنش از طرف چانیول بدون دادن جوابی نگاه نگرانشو بهش دوخت و این حرکت دامن زد به حال بدتر شده ی چانیول!
YOU ARE READING
ภєvєг Ŧคll เภ l๏vє <ᶠᵘˡˡ>🍃
Fanfiction♧فیکشن: هرگز عاشق نشو ♤کاپل: چانبک ، سهبک ،کریسهو،هونهان ♧ژانر: رومنس، اسمات،برشی از زندگی نویسنده: Rahaˢᴴᴵᴹᴹᴱᴿ NC +18 🔞 خلاصه: برای بیون بکهیون ، همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا قبل اون روز. یعنی روز لعنت شده ای که توی وان حموم، دراز کشید و هوس سکس...
