🐞 Part 23 🐞

1K 248 143
                                    

انتهای داستان یک نظر سنجی هست. حتما حتما نظرتون رو بگین♡

🔞و اینکه این پارت از وسطش تا اخر تقریبا همراه با اسماته در جریان باشین🔞

     ━━━━━━━━━━━━━━━

تمام تایم باقی مانده رو صرف کشیدن طرح ها کردم. اینقدر غرق کار شده بودم که تنها با دستی که روی شونم نشست سرمو بلند کردم. به صورت کریس و بعد ماگی که به سمتم دراز شده بود،نگاه کردم.
ازش دلخور بودم اما مثل همیشه که بعد از هر بحثی بدون اینکه نیازی به عذرخواهی باشه دوباره باهم خوب میشدیم، این بار هم ترجیح دادم مثل روال همیشه حرفی درموردش نزنم. دستمو بلند کردم و ماگ رو ازش گرفتم.
با بوی بدی که به بینیم خورد ماگو از صورتم فاصله دادم و داخلشو نگاه کردم.

"این دیگه چی کوفتیه؟"

کریس صندلی چرخانشو از سمت میزش کشید و کنارم نشست.

- چای سبز.

ماگو روی میز هول دادم‌.

"کی دیدی به همچین چیزایی لب بزنم؟"

- برات خوبه

"دقیقا برای چیم خوبه؟"

-که آروم بشی.

پوکر بهش نگاه کردم.

"و کی بهت گفته چای سبز آرامش بخشه؟"

کریس بی اهمیت شونه ای بالا انداخت:

-مگه برای آرامش از همین برگا تو آبجوش نمیریزن؟!

نیم تنمو به عقب، سمتِ میز ییشینگ کج کردم:

"ییشینگ هیونگ چای سبز میخوری؟"

ییشینگ با حرفم به سمتمون خم شد و ماگ رو  از روی میز برداشت و چشمکی زد:

-با کمال میل بک بکی.

با دیدن چالِش لبخندی روی لبم اومد: "نوش جان"

بعد از رفتن ییشینگ به سمت میزش، کریس چشم غره ی کیوتی بهم رفت و با صدای دورگه ای تشر زد:

-یاا برای تو درست کرده بودم ها

مثل خودش شونه ای بالا انداختم که با دیدن واکنشم به صندلیش تکیه زد و کودکانه دستاشو زیر بغلش جمع کرد.
راپیدهای روی میزو جمع کردم.
برس نقشه کشی رو از کشو بیرون آوردم و روی طرح انتهایی کشیدم.
بعد از اتمام کارم نقشه رو با احتیاط لوله کردم و تو کیف گذاشتم.
به کریس که تو سکوت تماشام میکرد زیرچشمی نگاه کردم.

"چیه مث فرشته مرگ بهم زل زدی؟"

کریس بدون اینکه نگاه بدزده آروم لب زد:

-خوبی؟

کیف استوانه ای رو تو قفسه کنار بقیه گذاشتم و روی صندلی نشستم.

ภєvєг Ŧคll เภ l๏vє  <ᶠᵘˡˡ>🍃Where stories live. Discover now