part 2

4K 589 190
                                    

Junkook pov

وقتی دیدم ول کن نیست آدرس کافه ای که یه کوچه پایین تر از خونمون بود رو بهش دادم.
مرتیکه عوضی حتی خداحافظی هم نکرد و تماس رو قطع کرد.
وقتی ببینمش به رخش میکشم. ایح...

رفتم سمت کمدم و یه شلوار بلند مشکی و یه بلوز مشکی و یه کت مشکی پوشیدم. یه کلاه مشکی هم گذاشتم که گوش هام داخلش مخفی کنم.
خلاصه تیپ مشکی زدم دیگه.
رفتم پایین و به بهونه ی اینکه یه وسیله دست جیمین جا گذاشتم و اومده بهم پس بده،زدم بیرون از خونه و حرکت کردم سمت کافه.
.
.
.
.
.
Taehyung pov
خونشون زیاد از خونمون دور نبود. معلومه بچه پولداره چون تو محله ی خودم زندگی میکنه‌.
کلا ۱۰ دقیقه طول کشید که رسیدم به اون کافه.
نشستم پشت یه میز دو نفره و منتظرش موندم.
بعد از پنج مین دیدم یه پیام برام اومد.

+هی من دم کافه ام کجا نشستی؟

به در کافه نگاه کردم که یه پسر با تیپ مشکی دیدم.از دور درست قیافش معلوم نبود. براش دست تکون دادم که منو دید و اومد. روی صندلی روبه روییم نشست‌. خیلی خوشگل بود...
تاحالا پسری به خوشگلی این پسر ندیده بودم...
به عشق در نگاه اول اعتقاد دارم.یعنی امکان داره عاشقش شده باشم ؟؟
محوش شده بودم که با صداش به خودم اومدم

+س.سلام

_سلام. گوشیتو بده.

نباید بهش رو بدم بلاخره من کیم تهیونگ رئیس بزرگترین گنگ مافیا توی کره هستم...

+هووووف باشه.

دستشو برد سمت سرش و کلاهش رو در آورد.
پس یه خرگوش بود.
چقدر گوشاش کیوت بود. دوست دارم نوازششون کنم.کاش میتونستم بهشون دست بزنم.

بعدش گوشیشو در آورد و گذاشت رو میز.

+بیا هر جاییش رو می خوای بگرد.

رفتم توی صحفه چت خودم و چک کردم. نه نه نه هیچ کدوم از مدارک نبودن...‌همشون پاک شده!!! دوسال زحمتم از بین رفت...

+خوب مطمئن شدی ؟

با خودم زمزمه کردم لعنت بهت ...

+لعنت به من؟آقای نمیدونم کی!! خودت برام اشتباهی فرستادی الان میگی لعنت به من؟؟

_با تو نبودم.اخه هر چی به دستت میرسه رو باید پاک کنی بچه؟؟

با عصبانیت غریدم.

+هی هی همین جوری هم حافظه ام پره میتونی یه رم برام بگیری و دوباره اون کوفتی ها رو برام بفرستی تا برات نگه دارم.

_وقت خوبی برای شوخی نیست توله. اگه میدونستی من کیم عمرا اینجوری باهام حرف میزدی!!!

+مگه تو کی هستی؟؟ اون ماسک کوفتیت رو بکش پایین تا ببینم کی هستی.

_لازم نکرده بشناسی منو توله.

شمارش رو که دارم پس میتونم بعدا بدم به هوسوک هیونگ تا آدرس و مشخصاتش رو برام در بیاره.
بلند شدم که از کافه برم بیرون که اونم بلند شد و دست چپم رو گرفت و با دست چپ خودش ماسکم رو پایین کشید.

All My Life💜Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin