part 36

1.6K 212 25
                                    

Tae pov

با دیدن خرگوش کوچولوم که از خونمون خارج شد و سوار ماشین هوسوک شد لبخند گشادی زدم و ماشینو خاموش کردم.
با رفتنشون سریع از ماشین پیاده شدم و وارد خونه شدم.
سمت اتاقی که هوسوک از قبل آمادش کرده بود و درشو قفل کرده بود رفتم و بازش کردم.
به سیسمونی آبی آسمونی و سفید رنگ نگاهی انداختم و سعی کردم بفهمم آیا چیزی کم داره یا نه.
تک گل رزي که دستم بود و رو دراور بچگونه گذاشتم و چرخی تو اتاق زدم.
داخل کشو ها و کمد و چک کردم و از تکمیل بودنشون احسنتی به هوسوک فرستادم.
از اتاق بچه خارج شدم و سمت اتاق دونفرمون رفتم.
همین که دره اتاق رو باز کردن عطر اشنایه کوک به بینیم خورد. نفس عمیقی کشیدم و کنار تخت ایستادم بالشت کوک رو برداشتم و محکم بغل کردم.

_بلاخره چند دقیقه دیگه میبینمت عزیزم

بالشت رو سر جاش قرار دادم و مرتب کردم.
با در اومد صدای در با سرعت تو اتاق بچه رفتم و گل رز رو برداشتم.

+ عیش الکی الکی منو اماده کردی کلانم پنج دقیقه بردی بیرون

با شنیدن غر غرای کوک اروم خندیدم و کتمو مرتب کردم.

#یادته هی میگفتی توی اون اتاقی که درشو قفل کردم چیه؟ الان درش بازه میتونی بری ببینی جونگ کوک

صدای پاشو شنیدم که بدو بدو سمت اتاق و می‌اومد ، با نفس عمیقی به زمین خیره شدم.
جونگ کوک دم اتاق ایستاد و با دیدم جیغی از رو خوشحالی کشید. نگاهمو با لبخند بزرگی بهش دادم و دستامو براش باز کردم.

Kook pov

با فهمیدن اینکه در اون اتاق مرموز بازه و اجازه دارم داخلش ببینم از رو کنجکاوی تا اتاق دویدم و دم درش ایستادم.
با دیدن مردی که وسط اتاق وایساده بود و جیغی از رو خوشحالی کشیدم که نگاهشو بالا آورد و دستاشو برام باز کرد.
بدون تلف کردن وقت دویدم و خودمو تو بغلش انداختم.
دستامو دور گردنش سفت حلقه کردم و به خودم فشار دادم.

+تههههه تههههه

سرشو تو گردنم فرو کرد گاز محکمی گرفت.

_جانمممم

پس گردنی آرومی بهش زدم و صورتشو بالا آوردم.
با دوتا دستام صورتشو قاب میگیرم و رو لبش بوسه محکمی کاشتم.

+خیلی دلم برات تنگ شده بود

این دفه اون دست به کار شد و کمی طولانی تر لبمو بوسید.

_ من خیلی بیشتر...

+نه خیر من بیشتر دلم تنگ شده بود

اخم محوی کردم و خودمو بیشتر بهش چسبوندم که یهو از پشت کمی کش شلوارم کشیده شد و چیزی لای بوتم قرار گرفت.

_هیس گفتم من بیشتر حرف نباشه

دستمو سریع پشتم بردم و شاخه گلی که لای بوتم قرار گرفته بود و بیرون کشیدم‌.
با لبخند جلو اوردمشو ذوق زده نگاش کردم‌.

+ وایشش مرسی ولی آخه گلو میزارن لای بوت تقدیم میکنن؟

_ آره روش جدیدیه که تو پاریس مد شده بود

با خنده دوباره رو لبش بوسه کوچیکی میزارم و سفت بغلش میکنم تا دلتنگیم بر طرف شه.
.
.
.
.
____________________________________

هی زایمانش چطور باشه؟
نظر بدید که زودتر بنویسمش^^

All My Life💜Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt