part 15

2K 297 176
                                    

انتظار

زیباترین نقاشی دنیاست

وقتی حاصل تصویرش

تو باشی …


کیم تهیونگ 2018/3/19

Tae pov

کمتر از یک ساعت دیگه با دختره قرار دارم.
اسمش چی بود؟!
اها لی جون هیون...
قیافه ی دختره رو هنوز ندیدم و اصلا هم کنجکاو نیستم که ببینم.
به هر حال قرار نیست زیاد باهاش پیش برم.
در حدی که بتونم دهن خانوادم رو ببندم.
هیج وقت فکر نمیکردم مادرم به خاطر پول همچین کاری کنه...
با کاری که کرد از چشمم افتاد. در هر صورت من هیچ وقت با اون دختر خوشبخت نخواهم شد.
تنها کسی که میتونه منو خوشحال کنه جونگ کوکه... که معلوم نیست کجاس.
دستی به صورتم کشیدم و رفتم سمت کمد.
اولین لباسی که اومد دستم رو کشیدم بیرون و انداختم رو تخت.
به لباس نگاه کردم،ساده بود.
بهتر...
اگه چیزای بد بپوشم شاید ازم بدش بیاد و ولم کنه.
هر چند این لباس بد نیست ولی بازم به قرار هایی که توی سطح ما میذارن نمیخوره.
لباس رو پوشیدم و رفتم جلو آینه.
خواستم موهام رو شونه بزنم ولی لحظه ای یادم اومد که این قرار حتی ارزش شونه کردن موهامم نداره. شونه رو گذاشتم روی میز و موهامو بهم ریخته کردم. فقط واسه قرار با کوک حق شونه کردن موهام رو دارم نه قرار با جنده های شرکت.
 

(لباس ته)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(لباس ته)

از عمارت خانوادگیمون زدم بیرون و رفتم سمت ماشینی که راننده ام کنارش منتظرم بود.
در و برام باز کردو نشستم داخل ماشین.
ماشین حرکت کرد سمت آدرسی که هوسوک بهم داده بود.
.
.
.
.
.

هیون: اوه سلام مستر،بلاخره اومدی

_ میبینی که اومدم.

بدون منتظر موندن واسه گرفتن جوابش حرکت کردم سمت ورودی قمار خونه.
میتونستم حس کنم که پشتم داره میاد، سرعتم رو زیاد کردم تا زودتر تموم شه و از دست این دختر خلاص شم.
وسط قمار خونه میز بزرگی بود که چند مرد دورش نشسته بودن و چند زن هم کنارشون ایستاده بودن.
رفتم و سر میز نشستم. دوتا از بادیگارد هام کنار صندلیم ایستادن و اون دختر هم کنارم روی یه صندلی نشست.

All My Life💜Where stories live. Discover now