part 16

2.3K 311 162
                                        

(چیزه....  یه موضوع رو بگم. علامت های حرف هاشون رو میگم که گیج نشید.
کوک:+
تهیونگ:_
جیمین:×
یونگی:€
جین:&
نامجون:£
هوسوک:#
_____________________________________

نيمكت با هم بودنمان

تنهاست

باران ميبارد و

جايت خالي تر از همیشه است …


کیم تهیونگ 2018/3/21

Tae pov

《Flash back》

+ ته تهههه

_ ج.جونم

+ تند ترررر

_ ک.کوک بخدا...  بخدا دیگه نفسم بالا نمیاد

+ تهههه

_ باشه تو بدو منم میام
( چیه چی فکر کردید هاااا؟😈😂)

جونگ کوک بدو بدو اومد سمتم و دستم رو از بازو گرفت‌. مثل خرگوش هایی که شکارچی دنبالشونن منو با خودش میکشوند به سمت آلاچیق ها.

+ فکر کردی من زیر بارون تنهات میذارم؟

لبخندی بهش زدم و سرعتم رو زیاد کردم.
دست هامون داخل هم دیگه گره خورد...
کنار هم دیگه زیر بارون به سمت آلاچیق میدویدیم و نفس های عمیق و پر صدایی می‌کشیدیم.
وقتی رسیدیم به آلاچیق گره ی دست هامون از هم باز شد و کوک سریع رفت روی یکی از صندلی های آلاچیق نشست.

+ تههه سردمه بیا پیشم

+ خرگوشه یخ زده میدوستم

با لبخند رفتم کنارش نشستم و بغلش کردم تا هم بدنش گرم بشه هم من از نزدیک بودنمون لذت ببرم.
سرم رو بردم داخل گردنش و بوییدم...
بوی شیر موز میداد.
از بویی که حس کردم خندیدم و سرم رو بالا آوردم.

_ کوک؟

+هوم

_ مگه خرگوش ها هویج دوست ندارن؟

+اره چطور؟

_ پس تو چرا شیر موز رو بیشتر از هویج دوست داری؟

+ عام.... خوب ببین شیر موز،موز داره و با شیر قاطی شده. شیر موز مخلوطی از دو چیزه ولی هویج موز نداره و با چیزی مخلوط نشده

_ اوه تاحالا اینقدر قانع نشده بودم

+ کلا آدم قانع کننده ای هستم میدونم

بوسه ای روی گوش های خرگوشیش نشوندم و پیشونیم رو به موهای حالت دارش چسبوندم.
از حس آرامشی که وقتی کنار کوک بودم بهم دست میاد چشمام رو بستم و به صدای بارون گوش دادم.
چند لحظه بعد حس کردم وزن کوک روی بدنم افتاد.
چشمام رو باز کردم و به چهره ی خرگوشیش نگاه کردم.
مثل بچه ها نشسته خوابش برده بود.
تکخندی زدم و یکی از دستم رو گذاشتم رو کمرش و دست دیگم رو زیر زانو هاش گذاشتم.
بارون کمتر شده بود برای همین قبل از حرکت کلاه لباسش رو تا چشماش جلو کشیدم و تا ماشین قدم زدم و از کوکی که توی بغلم بود نهایت لذت رو بردم...

All My Life💜Where stories live. Discover now