《روز بعد》
Kook pov
دیشب تهیونگ ساعت ۸ شب برگشت و خیلی عادی بغلم کرد و بوسیدم... ولی من نمیتونستم لبخند واقعی براش بزنم چون احساس میکردم تا اون موقه با کس دیگه ای بوده...
اگه واقعا این طور بوده چرا فقط بهم نمیگه...
کلاه لبه دارمو برداشتم و روی سرم قرار دادم و با زدن ماسک سیاهم از خونه زدم بیرون.
نیم ساعت پیش تهیونگ بازم به بهونه کار از خونه زده بود بیرون.
سوار ماشینم شدم و تا محل کار تهیونگ روندم.
وقتی به ساختمون بلند و بزرگ بیمارستان رسیدم ماشینم رو به نگهبان به عنوان همسر رئیس سپردم و داخل بیمارستان شدم.
بیمارستانی که مال تهیونگ باشه برای منم حساب میشه دیگه درسته؟
به دور ور نگاه کردم تا بتونم انسانسور رو پیدا کنم و بعد از دیدن و سوار شدن داخل انسانسور گوشیم رو در آوردم.
شماره ی جیمین رو آوردم و با زدن روی شماره اش تماسی بین خودم و اون ایجاد کردم.
× از گربه ی قوی به خرگوشه ضعیف... تکرار میکنم از گربه ی قوی به خرگوشه ضعیف صدامو داری؟
+ از خرگوشه ضعیف به گربه ی قوی. اون کوفتی که دستته گوشیه نه بیسیم گربه ی قوی.
× از گربه ی قوی به خرگوشه ضعیف. صداتو ندارم فقط صدای باد و تف میاد.
+ باشه باشه. هنوز تهیونگ تو دیدته؟
همون طور که حرف میزدم انسانسور به آخرین طبقه ی بیمارستان رسید.
از انسانسور خارج شدم و به دور ور نگاه کردم و تونستم تابلویی که اتاق رئیس رو نشون میده رو ببینم. به سمتش قدم برداشتم و با تعجب از نشیندن صدای جیمین دوباره صداش زدم:
+ الو جیمین؟ پشت خطی؟ چی شد؟
× خفه شو بذار ببینم میتونم از بیرون توی مغازه ای که دوست پسر فاکیت توشه رو ببینم یا نه.
به آرومی سمتی که تابلو اتاق رئیس رو نشون میداد قدم برداشتم و همون طور که توی راه روی بلند بیمارستان راه میرفتم با کنجکاوی پرسیدم:
+ چه مغازه ای؟ هوم؟
× دوست پسرتون توی شیرینی فروشی تشریف دارن.
با گفتن شیرینی فروشی سر جام وسط راه رو ایستادم و قلبم تند تپید...
نکنه برای کسی میخواست شیرینی بخره؟ نکنه... نکنه برای اون دختره هیون...
چشمام پر شد و از درد قلبم قطر اشکی سریع از روی گونه ام چکید.
×هی پشت خطی پسر؟
+ ا.اره... منم الان میرسم به اتاقش...
باشه ای گفت و سعی کردم خودمو جمع و جور کنم. شاید فهمیده من ازش ناراحتم و میخواد برای من شیرینی بگیره؟ آره چرا اینقدر زود دارم قضاوتش میکنم...
با فکری که کردم لبخند زدم ولی ثانیه ای بعد صدایی درون ذهنم گفت: اینا همش برای آروم کردن خودته...
دوباره لبام آویزون شد و سمت اتاقی که تابلو نشون میداد اتاقه رئیسه حرکت کردم.
ESTÁS LEYENDO
All My Life💜
Acción《کامل شده》 تهیونگ،هیبرید شیر که پدرش وصیت کرده تا ۱۵ سال بعد از مرگش جانشینش،یعنی رئیس بزرگ ترین باند گانگستر کره باشه.... جانگکوک،هیبرید خرگوشه که اهل تفریح با بهترین دوستش جیمینه... کاپل ها: تهکوک،اصلی _یونمین_نامجین هایبرید_ امپرگ تهیونگ:هایبرید...
